کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کردم ز شکوه منع دل زار خویش را
    انداختم به روز جزا کار خویش را
    وقت نظاره بت پرهیزکار خوش
    شویم به گریه دیده خون بار خویش را
    جرم منست پیش تو گر قدر من کم است
    خود کرده ام پسند خریدار خویش را
    صد مشتریست جنس دلم را چو آفتاب
    من گرم می کنم به تو بازار خویش را
    ترسم که رفته رفته به بیداد خو کنی
    بر کین مدار طبع ستمکار خویش را
    ای دل مجو نجات که صیادپیشگان
    در دام می کشند گرفتار خویش را
    عمرت بود که دوش «نظیری » به یاد تو
    آسان نمود مردن دشوار خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha