کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چمن قربانگه دنیای خونخوارست پنداری
    دریغا گل که شاخ گلبنش دارست پنداری
    سحر می گفت با پروانه بلبل حال و می نالید
    که گل شد زود آخر شعله خارست پنداری
    به سرعت آنچنان سودای بستان می شود آخر
    که اطفال چمن را گل به بازارست پنداری
    گل و نرگس بها بستان هر سحر مخمور می خیزند
    کلید باغبان در دست خمارست پنداری
    چنانم می گزد اکنون تماشای چمن کردن
    که شکل غنچه بر گلبن سر مارست پنداری
    نظر می بندم از گلزار و نقش یار می بینم
    به چشمم هرکه غیر از یار، اغیارست پنداری
    ندارد وزن، کالای دو عالم نزد سودایم
    سری دارم که یوسف را خریدارست پنداری
    کدامین نغمه کز رگ های جانم برنمی خیزد
    همیشه مطربم را زخمه بر تارست پنداری
    «نظیری » بسته بودم لب که عشق افسانه کوته کرد
    سخن برداشت برقع قصه بسیار است پنداری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha