کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی
    گرنه آیینه چو آیینه او ساده کنی
    زیب مشاطه صفایی ندهد آن بهتر
    که قناعت به همان حسن خداداده کنی
    چون صبا معتکف طرف چمن شو شاید
    خرده ای حاصل ازان غنچه نگشاده کنی
    چون ارادت به کف کس نسپردست عنان
    کوش تا همرهمی مردم آزاده کنی
    زادی از صومعه بردار که در دیر مغان
    رهن یک کاسه می خرقه و سجاده کنی
    نفع و ضر همه در پرده غیب است چرا
    تکیه بر مایه از پیش فرستاده کنی
    ای سواری که جنیبت به قفا می تازی
    گنهی نیست اگر رحم بر افتاده کنی
    همچو شمعم همه تن مایه دیدار شود
    گر شبی نزد خودم تا سحر استاده کنی
    سبزه بر جوی دمیدست «نظیری » وقتست
    با حریفان سمن بو به قدح باده کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha