نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۵۶۱: درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی گرنه آیینه چو آیینه او ساده کنی زیب مشاطه صفایی ندهد آن بهتر که قناعت به همان حسن خداداده کنی چون صبا معتکف طرف چمن شو شاید خرده ای حاصل ازان غنچه نگشاده کنی چون ارادت به کف کس نسپردست عنان کوش تا همرهمی مردم آزاده کنی زادی از صومعه بردار که در دیر مغان رهن یک کاسه می خرقه و سجاده کنی نفع و ضر همه در پرده غیب است چرا تکیه بر مایه از پیش فرستاده کنی ای سواری که جنیبت به قفا می تازی گنهی نیست اگر رحم بر افتاده کنی همچو شمعم همه تن مایه دیدار شود گر شبی نزد خودم تا سحر استاده کنی سبزه بر جوی دمیدست «نظیری » وقتست با حریفان سمن بو به قدح باده کنی نظیری نیشابوری