کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سوی هرکس به عنایت نظر انداخته ای
    تا قیامت ز خودش بی خبر انداخته ای
    طمعم نیست کزین کو به سلامت بروم
    که به هر سو که نهم پای، سر انداخته ایی
    عقل در حلقه نگنجد ز بس اندر خم زلف
    دل سودازده بر یکدگر انداخته ای
    فهم در دایره تنگ دهان تو گم است
    گرچه از حلقه خالش به در انداخته ای
    دل ز شیرین سخنان تو ازان شوریدست
    که به گفتن نمکی در شکر انداخته ای
    دل ما کیست که سرگشته رویت باشد
    خانمان ها به شکرخنده برانداخته ای
    شاه در کلبه درویش اقامت نکند
    دولت ماست که بر ما گذر انداخته ای
    دیده صد دجله به من داده سرو می سوزم
    آتشم بین که چه در خشگ و تر انداخته ای
    بین چه ها گشته ام ای شمع جهان گرد سرت
    که چو پروانه ام آتش به پر انداخته ای
    گفتم این راه رسیدست به پایان دیدم
    که از اول قدمم دورتر انداخته ای
    من که تقدیر، جنببت کش تدبیرم بود
    بسته ای دستم و رختم ز خر انداخته ای
    باید از اول شب کرد «نظیری » شب گیر
    بار در مرحله پر خطر انداخته ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha