کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبح اول کرده عشقت عشوه ای در کار عشق
    مشتری آورده با خود جنسی از بازار عشق
    تا شود ممتاز فهم عارف و عامی ز هم
    عشق هر سو در لباسی می کند انکار عشق
    زان سوی بازار خوش بوی عبیری می رسد
    عطرها با یک دگر آمیخته عطار عشق
    عاشقان را هر نفس صبح و بهاری دیگرست
    باد نوروزی وزد پیوسته بر گلزار عشق
    طاقت آزار نیش ار آوری نوشت دهند
    صبر کن کز پرده دل گل برآرد خار عشق
    آن چه گفت ایزد به آدم با ملک هرگز نگفت
    گوش ناقابل نباشد محرم اسرار عشق
    باد می بوید دل آگاه و بویی می برد
    نافه آهو شکافد بر گذر طرار عشق
    مست چون ره می رود گام پریشان می نهد
    بی خودی در خاک پیدا باشد از آثار عشق
    هر که امشب خفت ایمن خواب خوش فردا نکرد
    خواب خوش در پیش دارد دیده بیدار عشق
    ناله زار «نظیری » دشمنان را دوست کرد
    در دل خارا نشیند زاری بیمار عشق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha