کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عیش تنگم کز دل افشردن چکد خوناب ازو
    چشم سوزن دان که تار آید به پیچ و تاب ازو
    عهد ممنون خواهدم از خویش چون گویم مباش
    خشگ سالی را که گردد آبرو نایاب ازو
    هیچ کس رخت از طلسم آسمان بیرون نبرد
    کشتی صد چون سکندر مانده در گرداب ازو
    عرصه کیخسرو و افراسیابست این بساط
    بس به خون غلطیده بینی رستم و سهراب ازو
    خلوت شب زنده داران وجد و ذوقی گر نداشت
    دلبری آمد که گردد مست شیخ و شاب ازو
    می رود از دست فرصت زودتر در باز کن
    شمع حاجت نیست، گیرد خانه را مهتاب ازو
    از درون ساغر میاور وز برون مطرب مخواه
    بی دف و می گرم گردد صحبت اصحاب ازو
    لطف خلقش عیب محتاجان بپوشد غم مخور
    بوریای فقر گردد بستر سنجاب ازو
    نعره یا حی مزن برگ صبوحی ساز ده
    آفتابست او نمانده هیچ کس در خواب ازو
    گر امام مسجدش مأموم بیند در نماز
    روی بر اصحاب استد پشت بر محراب ازو
    یار زیرک طبع و نازک گوست دلگیرش مساز
    هان «نظیری » نکته ای می پرس در هر باب ازو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha