کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غم به سزا داده یی دل به نوا کرده یی
    از تو پذیرفته ام هرچه عطا کرده یی
    جز گل و برگ رضا حاصل تسلیم نیست
    بیخ ستم کنده یی قطع جفا کرده یی
    نوبت شادی زدیم بندگی از ما نرفت
    شهره به داغ توایم گرچه رها کرده یی
    جفت بلا چون شدیم گرنه به روز الست
    ما که بلی گفته ایم فهم بلا کرده یی
    هر که تو ردش کنی مفت نگیرد کسی
    هم تو به هیچم بخر چون تو بها کرده یی
    عشق تو مستی به خلق بی می و ساغر دهد
    بر در میخانه ام از چه گدا کرده یی
    هر که جمال تو دید دولت جاوید یافت
    سایه زلف سیه پر هما کرده یی
    ما ز قصور ادب غرق گنه گشته ایم
    تو ز علوی حیا ستر خطا کرده یی
    غایب و حاضر به ما در همه جا بوده ای
    پشت به تو کرده ایم روی به ما کرده یی
    گریه شب رو کند شحنگی دل چرا؟
    مردمک دیده را لعل قبال کرده یی
    قطع مودت نمای یار «نظیری » مباش
    سایه گر از آفتاب هیچ جدا کرده یی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha