کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنی که به جان ناز تو را حور کشیده
    خورشید به چشم از رخ تو نور کشیده
    گیسوی تو ببریده کمند از دم افعی
    مژگان تو نیش از تن زنبور کشیده
    آن رخ که خویش می چکد از زلف بناگوش
    گویی عرق از عنبر و کافور کشیده
    از معنی فهم و دهن تنگ تو ادراک
    یک نکته بیان کرده سخن دور کشیده
    بی دردتر از شیره جان ساخته صد بار
    خمار که این شیره انگور کشیده
    کوی تو کنون وعده گه منتظران است
    دیریست که موسی قدم از طور کشیده
    محروم ز دلجویی آن چشم سیاهم
    مژگان تو بر گرد نگه سور کشیده
    بسیار شد اندوه و عنا کی بود آخر
    بینیم به صبح این شب دیجور کشیده
    ایوب مگر چاره رنجوری ما را
    داند که ازین علت ناسور کشیده
    آسوده جز از گوشه ویرانه نگردد
    دیوانه که آزار ز معمور کشیده
    افغان که به منزل نرساندیم ز مستی
    باری که دوچندان کمر مور کشیده
    دل خستن و فریاد «نظیری » ز درونست
    رنجور نفس از دل رنجور کشیده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha