نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۷: آنی که به جان ناز تو را حور کشیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنی که به جان ناز تو را حور کشیده خورشید به چشم از رخ تو نور کشیده گیسوی تو ببریده کمند از دم افعی مژگان تو نیش از تن زنبور کشیده آن رخ که خویش می چکد از زلف بناگوش گویی عرق از عنبر و کافور کشیده از معنی فهم و دهن تنگ تو ادراک یک نکته بیان کرده سخن دور کشیده بی دردتر از شیره جان ساخته صد بار خمار که این شیره انگور کشیده کوی تو کنون وعده گه منتظران است دیریست که موسی قدم از طور کشیده محروم ز دلجویی آن چشم سیاهم مژگان تو بر گرد نگه سور کشیده بسیار شد اندوه و عنا کی بود آخر بینیم به صبح این شب دیجور کشیده ایوب مگر چاره رنجوری ما را داند که ازین علت ناسور کشیده آسوده جز از گوشه ویرانه نگردد دیوانه که آزار ز معمور کشیده افغان که به منزل نرساندیم ز مستی باری که دوچندان کمر مور کشیده دل خستن و فریاد «نظیری » ز درونست رنجور نفس از دل رنجور کشیده نظیری نیشابوری