کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کیست این از روی رعنایی به جولان آمده
    کرده بر هرکس نظر بر خویش نازان آمده
    در صفا چون صبحدم در تازه رویی چون بهار
    صد گلستان سنبل و گل در گریبان آمده
    دمبدم می گردد از نظاره عالم محوتر
    چشم قربانیست بر دیدار حیران آمده
    دوستان را می خراشد دل، خروش گریه ام
    من خودم در اشگ گرم خویش پنهان آمده
    خلق در نظاره حورند از اوقات خویش
    روزگار ما ز سر تا پا پریشان آمده
    همچو ابر از گوش ها رعدم ز سر بیرون شده
    همچو کوه از چشم ها سیلم به دامان آمده
    سوی جور از راه بخشش یار می گرداندم
    کین دیرینم به یادش بعد نسیان آمده
    کوششم بی مزد و منت صنعتم بی نرخ و قدر
    کار خویشم از زبان بر خویش تاوان آمده
    شکر لله شد «نظیری » یار در غربت دچار
    زین سفر نازم که سودست آنچه نقصان آمده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha