کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عشق افسر ز سر جم به اشارت برده
    با سپاهی دل محمود به غارت برده
    نتواند لب عیسی به صد اعجاز گرفت
    دل که آن چشم مهندس به مهارت برده
    خواجه! در گوچه رندان نظرباز ملاف
    که گدا نام شه اینجا به حقارت برده
    عشق را فایده در کوی زیانکارانست
    هر که زین کوی سفر کرده، خسارت برده
    عشق در سینه و طاعت به جزا کرده بدل
    گنج در خانه و دانگی به تجارت برده
    بس که بگریسته ام در جگرم گرمی نیست
    گریه ام از نفس گرم حرارت برده
    رو به محراب گریبان تو نتوانم سود
    که ز من دیده آلوده طهارت برده
    من بیان هیچ ندارم، که سخن گفتن تو
    از من اندیشه معنی به عبارت برده
    کرده بر من در افسانه بی سامان باز
    قفل خاموشی و مفتاح بصارت برده
    ای خوشا عاقبت کار «نظیری » در عشق
    در وفا مرده و جانان به زیارت برده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha