کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خود را کباب ازین دل خودکام کرده ایم
    این پاره آتشیست دلش نام کرده ام
    گر روزگار دشمن من گشته دور نیست
    خون ها ز رشگ در دل ایام کرده ام
    این دل که در وصال تسلی ازو نبود
    خرسندش از تغافل و دشنام کرده ام
    بی صبرم آن چنانکه به قدر کرشمه یی
    جانی گرو نهاده، دلی وام کرده ام
    پیش خیال او حذر ای دل ز اضطراب
    این صید را به حیله دمی رام کرده ام
    شام فراق در نظرم داغ حسرتی است
    هر می که روز وصل تو در جام کرده ام
    از نیم جرعه لطف «نظیری » چه بی خودیست؟
    این روز وصل بود که من شام کرده ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha