کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از چاه غبغبش به درآورده ماه را
    بر ماه، عقرب سیهش بسته راه را
    عابد که بیندش به درآید ز خانقاه
    سلطان که یابدش بگذارد سپاه را
    گر روز حشر پرده ز رویش برافکنند
    ایزد به روی بنده نیارد گناه را
    آن کج کله چو بر صف عشاق بگذرد
    شاهان ز سر نهند هوای کلاه را
    از هیبت تجلی دیدار سوختیم
    برق آورد بشارت باران گیاه را
    عاجز شدست دیده ز ادراک حسن او
    در حوصله جمال نگنجد نگاه را
    باری چو در بغل همه خرمن نمی رود
    بیچاره در کنار کشد برگ کاه را
    امید هست کز سر آن بام بگذارد
    پا در میان کوی گشودیم آه را
    خاکش به فرق کن که به جانان نمی رسد
    عاشق گر التفات کند مال و جاه را
    گر این عطش به خلد «نظیری » ز جان رود
    جویم ز سلسبیل به آتش پناه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha