کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    قرعه بر وصل زند دیده و سامانش نیست
    کاین خیال دید از آن چشم که حیرانش نیست
    نرگس از گردش چشمت به شراب افتادست
    می پرستیست که مخمور به دورانش نیست
    شد زشرم قلمت خضر نهان در ظلمات
    که به جان بخشی آن چشمه حیوانش نیست
    در جواب تو فرومانده ترم از طفلی
    که به سفتن شکند گوهر و تاوانش نیست
    دل ز اندیشه وصل تو به جا بازنگشت
    که جدایی ز ملاقات تو آسانش نیست
    عشق ما واقعه ای نیست که آخر گردد
    هرچه آغاز ندارد غم پایانش نیست
    شادم از دل که می عشق تو مدهوشش کرد
    خبر از شوق وصال و غم هجرانش نیست
    دولت عشق ندارد خطر از نقص کمال
    کاین سعادت به کمالی است که نقصانش نیست
    چرخ را کاسه پرخون شفق گردانست
    لاله را سنگ به پیمانه که پیمانش نیست
    ما به ایمان قوی عهد تو محکم داریم
    آن که پیمان شکند قوت ایمانش نیست
    هر جراحت که دلم داشت به مرهم به شد
    داغ دوریست که جز وصل تو درمانش نیست
    گر «نظیری » به فلک برشده باشد چو مسیح
    بیت معمور به از کلبه ویرانش نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha