کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فصلی چنین گذشت و سحابی ندید کس
    بر کشت تشنه یی نم آبی ندید کس
    باران گریه ای نفشاند ابر دیده ای
    برق میی و رعد ربابی ندید کس
    چندان که وحش و طیر فکندیم در کمند
    صیدی کز آن کنیم کبابی ندید کس
    روی زمین کم آب تر از روی مفلس است
    جز چشم تر، پر آب حبابی ندید کس
    آب رخی کز اختر برگشته مانده بود
    رفت آن چنان که موج سرابی ندید کس
    آفت چنان رسید که آهی نزد دلی
    غفلت چنان گرفت که خوابی ندید کس
    بس عاقلانه فرق به زانو فروختیم
    فالی به قرعه ای و کتابی ندید کس
    احرار را به قدر هنر زخم می زنند
    چون تیر چرخ راست حسابی ندید کس
    گویا به جیب خویش «نظیری » تو عاشقی
    دست تو را به طرف نقابی ندید کس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha