کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شرمسارم از دل بی صبر و بی آرام خویش
    خود به یار از بی قراری می برم پیغام خویش
    در جهان درد و غم فرمان روا بنشسته ام
    در کمال اوج طالع بر فراز بام خویش
    خود ز خود ساغر ستانم خود به خود ساقی شوم
    از کف نوشین لبی هرگز نگیرم جام خویش
    عود مطرب تر، دم نی سرد، حیران مانده ام
    بر کدامین آتش اندازم کباب خام خویش
    گنج در ویرانه دارم، با پری در خلوتم
    سایه ای هست از جنون تا من نگردم رام خویش
    شد «نظیری » عاقبت فرخنده از لطف ازل
    فال نیک صبح همره داشت مزد شام خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha