کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رمید طایر جانم ز آشیانه خویش
    که در هوای تو خوش یافت آب و دانه خویش
    دل از قفای نظر کو به کوی می گردد
    نظر ز شوق تو گم کرده راه خانه خویش
    ز باغ رفت گل و بلبلان خموش شدند
    من اسیر همان عاشق فسانه خویش
    کسی که واقف ذوقی شود نمی بینم
    بغیر خویش که می رقصم از ترانه خویش
    به شب که دردی دردی به کام دل ریزند
    کنم به روز طرب از می شبانه خویش
    مروت و کرم از دیگری نمی بینم
    نشسته ام به گدایی بر آستانه خویش
    ز بس که دور زمان را ز خسروان ننگ است
    زمانه نازد اگر گویمش زمانه خویش
    به گنج خانه محمود مدح نفروشم
    به شاهنامه خرم بیت عاشقانه خویش
    تو را که نقد جهان باید از طلب منشین
    مرا خوش است دل از داغ جاودانه خویش
    اگر ز برهمنان سرکشی، نیازارند
    تو را که هست بت خویش در خزانه خویش
    دلی به شرط «نظیری » نهاده بر سر راه
    به هر که تیرزند می دهد نشانه خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha