کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از فراق یار ناخشنود خویش
    روی در نابود بینم بود خویش
    بس که در سودا به شوق افتاده ام
    از زیان خود ندانم سود خویش
    خوبی او شد پدید از چشم من
    سوختم بر آتش خود عود خویش
    گر برآید از نمد آیینه ام
    زشتی خویشم کند مردود خویش
    از خطایم مغز جانم سوخته
    سخت می ترسم ز آه و دود خویش
    خاک معبدها رسانیدم به آب
    از رخ زرد زمین فرسود خویش
    وز گنهکاری ندیدم هیچگه
    برکنار این فرق خاک آلود خویش
    زنده زان مانم که یابم بوی وصل
    از فراق عاقبت محمود خویش
    روز فیروزی «نظیری » در پی است
    دیده ام در اختر مسعود خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha