کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هوای کوی او آواره ام از خانه می سازد
    فسون او پدر را از پسر بیگانه می سازد
    صلاحم عشق شد کفرم یقین انکار ایمانم
    محبت کعبه ویران می کند بتخانه می سازد
    قلم در اختیار اوست من چون نقش موهومم
    گرم فرزانه می دارد گرم دیوانه می سازد
    به ناخن ریشه جان می کنم از هم خوشا دستی
    که گاهی چنگ در زلف نگاری شانه می سازد
    دل از رد و قبول مجلسم خون شد خوشا رندی
    که شب با کنج گلخن روز با ویرانه می سازد
    چو گنجشک از پی بازی عزیزم در کف طفلی
    ز زلفم دام می بافد ز خالم دانه می سازد
    مکن از بزم چون بیگانگان بیرون «نظیری » را
    اگر می نیست، بالای ته پیمانه می سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha