کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سوی صحرای حقیقت برد عشقم از هوس
    مست می گشتم به قصد صید و می راندم فرس
    چون به فرمان پیر گشتم غالب آمد شوق دوست
    از خیالش رفته رفته عشق شد میل و هوس
    تا به دشمن در نزاعی کار تو با خشم تست
    چون شوی عاجز به فریادت رسد فریادرس
    چشم نرگس در کمین و تیغ سوسن بر کف است
    می گریزم از چمن چون دزد از دست عسس
    ما به این کاسه دیار آورده بودیم انگبین
    دست و پای مور بودیم و پر و بال مگس
    آب سیمای جوانی رفت و جسم زار ماند
    سیل نوروزی گذشت و ماند باقی خار و خس
    اینقدر دم را که میزان و حسابی در رهست
    یک زمان کارست اگر خواهی که بشماری نفس
    عشق آمد کرد بیرون هرکه را در خانه دید
    خود پرستار «نظیری » ماند و دیگر هیچ کس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha