کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پرده برداشته ام از غم پنهانی چند
    به زیان می رود امروز گریبانی چند
    زان ضعیفان که وفا داشت درین شهر اسیر
    قفسی چند بجا مانده و زندانی چند
    سر و سامان سخن کردن این جمعم نیست
    پهلوی من بنشانید پریشانی چند
    بس خرابیم ز یکدیگرمان نشناسند
    مانده ایم از ده غارت زده ویرانی چند
    کشته از بس به هم افتاده کفن نتوان کرد
    فکر خورشید قیامت کن و عریانی چند
    هیچ دل را ستم حادثه مجروح نکرد
    که نه لعل تو بر آن ریخت نمکدانی چند
    هیچ کس را سرپایی نزد ایام که ما
    پشت دستی نگزیدیم به دندانی چند
    بهر عشرت طلبی لخت دل آریم برون
    چیده ایم از گل این بادیه دامانی چند
    چشم بر فیض «نظیری » همه خوبان دارند
    کاسه در پیش گدا داشته سلطانی چند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha