کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر سحر سلسله از پای سحر بگشایند
    از گشادش گرهی از دل ما بگشایند
    درد نایافتنم سوخت ندانم ز کجا
    بلبلان را به چمن راه نوا بگشایند
    کارم از زلف گره گر تو پیچیده تر است
    سر این رشته ندانم ز کجا بگشایند
    آخر ای گل گذری کن به گلستان تا کی؟
    چشم نرگس به ره باد صبا بگشایند
    بر هم افتاده دل و دیده برانداز نقاب
    تا همه عقد گهر روی نما بگشایند
    هر کجا فتنه آن چشم سیه در کارست
    کفر باشد که زبان را به دعا بگشایند
    سیر این دایره بد نیست ولی می ترسم
    چشمم از خویش ببندند چو پا بگشایند
    گر به میخانه «نظیری » برم این زمزمه را
    مطربانم گره از بند قبا بگشایند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha