کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رشحه ای از حسن جانان ریختند
    بر جهان از عشق طوفان ریختند
    زان همه طوفان که برانگیخت عشق
    جرعه ای در جام انسان ریختند
    از قضا آن جرعه چون آمد به جوش
    هر طرف در قالبی جان ریختند
    از خمار و مستی آن نور پاک
    درد کفر و صاف ایمان ریختند
    رشح نوری شد هویدا هر کجا
    پرتوی بر شرط ایمان ریختند
    هر طرف رنگی به گل بسرشته شد
    قالب گبر و مسلمان ریختند
    شهوتی انگیختند از مغز و پی
    پیکری از آب حیوان ریختند
    تیز کردند و از آن آلوده زهر
    سوزشی بر زخم پنهان ریختند
    آب کردند از دل ما پاره ای
    دانه یاقوت رمان ریختند
    لاله حمرا و لعل آبدار
    کوه را در جیب و دامن ریختند
    عکسی از داغ درون برداشتند
    بر چمن گل های الوان ریختند
    این همه گل های سبز و سرخ و زرد
    از دم ما بر گلستان ریختند
    جوهری از قول شورانگیز ما
    عندلیبان را بر الحان ریختند
    غنچه دل زان نوای جان خراش
    پاره پاره در گریبان ریختند
    رنگ هر نقشی کز آن انگیخت طبع
    چینیان بر قصر و ایوان ریختند
    داغ هر سودا کزان افروخت عشق
    مصریان بر بیت احزان ریختند
    نگهتی برخواست زین سودا به مصر
    به قمیص ماه کنعان ریختند
    اصل این فرع از یمن شد عطربیز
    بر نبی از فیض رحمان ریختند
    مایه ای می ماند باقی زین عبیر
    بر «نظیری » در خراسان ریختند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha