کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جهان جوان شد و عقد بهار می بندد
    بهار پای جهان در نگار می بندد
    ز صنع نشو و نما آب و خاک الوان شد
    جماد و نامیه خود را به کار می بندد
    نکاح باغ و بهارست و دایه بستان
    میان نرگس و دستار خار می بندد
    چمن ز صوت بلند هزار پندارد
    که رنگ لاله و گل برقرار می بندد
    ازین حدیقه چو گل، زود بایدش رفتن
    کسی که دل به نوای هزار می بندد
    مسافران چمن نارسیده در کو چند
    شکوفه می رود و شاخ بار می بندد
    ز بی ثباتی گل بر درخت پنداری
    که غنچه بر سر آتش شرار می بندد
    گهی که دامن صحرا ز لاله رنگین است
    بدان که خون دلش در کنار می بندد
    چه عیش سور میسر شود ز دورانی
    که عقد نشئه می با خمار می بندد
    وصال شمع چه مهلت دهد به پروانه
    که موم گردن آتش به تار می بندد
    ز دور چرخ چو ماهیست نان به گردابم
    که طعمه بر رسن تابدار می بندد
    متاع بخت «نظیری » نیافت در غربت
    امید بار به عزم دیار می بندد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha