نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۵: جهان جوان شد و عقد بهار می بندد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان جوان شد و عقد بهار می بندد بهار پای جهان در نگار می بندد ز صنع نشو و نما آب و خاک الوان شد جماد و نامیه خود را به کار می بندد نکاح باغ و بهارست و دایه بستان میان نرگس و دستار خار می بندد چمن ز صوت بلند هزار پندارد که رنگ لاله و گل برقرار می بندد ازین حدیقه چو گل، زود بایدش رفتن کسی که دل به نوای هزار می بندد مسافران چمن نارسیده در کو چند شکوفه می رود و شاخ بار می بندد ز بی ثباتی گل بر درخت پنداری که غنچه بر سر آتش شرار می بندد گهی که دامن صحرا ز لاله رنگین است بدان که خون دلش در کنار می بندد چه عیش سور میسر شود ز دورانی که عقد نشئه می با خمار می بندد وصال شمع چه مهلت دهد به پروانه که موم گردن آتش به تار می بندد ز دور چرخ چو ماهیست نان به گردابم که طعمه بر رسن تابدار می بندد متاع بخت «نظیری » نیافت در غربت امید بار به عزم دیار می بندد نظیری نیشابوری