نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: هر سحر سلسله از پای سحر بگشایند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر سحر سلسله از پای سحر بگشایند از گشادش گرهی از دل ما بگشایند درد نایافتنم سوخت ندانم ز کجا بلبلان را به چمن راه نوا بگشایند کارم از زلف گره گر تو پیچیده تر است سر این رشته ندانم ز کجا بگشایند آخر ای گل گذری کن به گلستان تا کی؟ چشم نرگس به ره باد صبا بگشایند بر هم افتاده دل و دیده برانداز نقاب تا همه عقد گهر روی نما بگشایند هر کجا فتنه آن چشم سیه در کارست کفر باشد که زبان را به دعا بگشایند سیر این دایره بد نیست ولی می ترسم چشمم از خویش ببندند چو پا بگشایند گر به میخانه «نظیری » برم این زمزمه را مطربانم گره از بند قبا بگشایند نظیری نیشابوری