کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    محبت تو به هر دل نشست کین ننشست
    دمی به هر که نشستی دگر غمین ننشست
    به محفلی که تو دامن به رنجش افشاندی
    مگس ز تلخی عیشم بر انگبین ننشست
    همیشه گرمی خویی بر آتشم دارد
    به خون نشستم و آن خوی آتشین ننشست
    حجاب عشق غباری میان ما انگیخت
    که از فشاندن دامان و آستین ننشست
    گره به گوشه ابرو نگه به جانب غیر
    به پیش دشمن خود هیچ کس چنین ننشست
    تو می روی و من از اضطراب می میرم
    کسی به حال چنین روز واپسین ننشست
    چنان گرانی خویش از درت سبک بردم
    که از سجود توام گرد بر جبین ننشست
    غمی ندید ره خانه «نظیری » را
    که چون بهانه خوی تو در کمین ننشست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha