کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از کف نمی دهد دل آسان ربوده را
    دیدیم زور بازوی ناآزموده را
    من در پی رهایی و او هر دم از فریب
    بر سر گره زند گره ناگشوده را
    دل در امید مرهم و این آهوان مست
    ریزند بر جراحت ما مشک سوده را
    هرگز دلم حلاوت آسودگی نیافت
    تلخ است خواب دیده در خون غنوده را
    آشفته داشت خارش آزادگی دماغ
    دادیم بر هوا سر سودا فزوده را
    نتوان چشید قند مکرر وزان لبان
    بتوان شنود تلخ مکرر شنوده را
    یک ره خوشم به خنده دندان نما نکرد
    تا کی نماید آن گهر نانموده را
    تا منفعل ز رنجش بیجا نبینمش
    می آرم اعتراف گناه نبوده را
    نادیده جور ازو ز وفا لاف ها زدم
    نتوان نمود ترک ستایش ستوده را
    منظور یار گشت «نظیری » کلام ما
    بیهوده صرف شکر نکردیم دوده را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha