کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است
    هرکه می گیرد شناور را به دریا دشمن است
    هر که را دل در درون شادست با بیرون چه کار
    شمع را خلوت نگهبان است و صحرا دشمن است
    خود مگر از در درآیی ورنه از ما تا به تو
    صد بیابانست و در هر گام صد جا دشمن است
    دل آن آزرده تر داریم کازارش کنند
    خصمی خود می کند هرکس که با ما دشمن است
    خون ز چشم کاروانی ریخت در بازار مصر
    هر که را یوسف بود کالا به سودا دشمن است
    تا غمم گردید مونس کلفتم با کس نماند
    دوست چون هم خوابه گردد مو بر اعضا دشمن است
    های های گریه ای باید که دل خالی کند
    ورنه چون در دل گره باشد مداوا دشمن است
    گر بهار آید «نظیری » ور خزان با من مگوی
    خاطر مشغول عاشق را تماشا دشمن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha