نظیری نیشابوری
غزل ها
شمارهٔ ۴۴: از چاه غبغبش به درآورده ماه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از چاه غبغبش به درآورده ماه را بر ماه، عقرب سیهش بسته راه را عابد که بیندش به درآید ز خانقاه سلطان که یابدش بگذارد سپاه را گر روز حشر پرده ز رویش برافکنند ایزد به روی بنده نیارد گناه را آن کج کله چو بر صف عشاق بگذرد شاهان ز سر نهند هوای کلاه را از هیبت تجلی دیدار سوختیم برق آورد بشارت باران گیاه را عاجز شدست دیده ز ادراک حسن او در حوصله جمال نگنجد نگاه را باری چو در بغل همه خرمن نمی رود بیچاره در کنار کشد برگ کاه را امید هست کز سر آن بام بگذارد پا در میان کوی گشودیم آه را خاکش به فرق کن که به جانان نمی رسد عاشق گر التفات کند مال و جاه را گر این عطش به خلد «نظیری » ز جان رود جویم ز سلسبیل به آتش پناه را نظیری نیشابوری