به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۶۱: چو آفتاب بکش جام صبحگاهی را

1180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو آفتاب بکش جام صبحگاهی را

به خاکیان بچشان رحمت الهی را

نماز اگر نکنی اختیار آن با توست

مباد فوت کنی آه صبحگاهی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۰: چه نسبت است به روی تو روی آینه را 2شمارهٔ ۶۱: چو آفتاب بکش جام صبحگاهی را 3شمارهٔ ۶۲: گذشت عمر و نگردید پخته طینت ما 4شمارهٔ ۶۳: باقی به حق، ز خویش فنا می کند ترا 5شمارهٔ ۶۴: کو باده تا به سنگ زنم جام عقل را 6شمارهٔ ۶۵: (از رحم بر زمین نزد آسمان مرا 7شمارهٔ ۶۶: کو عشق تا به هم شکند هستی مرا 8شمارهٔ ۶۷: عیدست مرگ دست به هستی فشانده را 9شمارهٔ ۶۸: مجنون کند فریب نگاهت غزاله را 10شمارهٔ ۶۹: غم روزی نخورد هر که دلش آزاده است 11شمارهٔ ۷۰: آن که صد شیوه به آن چشم سخنگو داده ...12شمارهٔ ۷۱: لعل سیراب تو ترخنده به صهبا زده اس ...13شمارهٔ ۷۲: سبزه خط تو راه دل آگاه زده است 14شمارهٔ ۷۳: داغ مشکینم که ناف لاله ها را سوخته ...15شمارهٔ ۷۴: در غلط می افکند هر دم سپند بزم را 16شمارهٔ ۷۵: دل به دام زلف آن مشکین کمند افتاده ...17شمارهٔ ۷۶: بخت ما چون بیدمجنون سرنگون افتاده ...18شمارهٔ ۷۷: تا خیال عارضش در دیده مأوا کرده اس ...19شمارهٔ ۷۸: بر سر گردون گل انجم سرشک ما زده اس ...20شمارهٔ ۷۹: از خمار خواب خوش یوسف به زندان آمد ...21شمارهٔ ۸۰: گل ز تیغ غمزه اش در خاک و خون غلطی ...22شمارهٔ ۸۱: آنچه می دانیش روی به خون اندوده ای ...23شمارهٔ ۸۲: هر که چشم رغبت از نظاره مرغوب بست 24شمارهٔ ۸۳: چشم ما طرفی کز آن رخسار آتشناک بست 25شمارهٔ ۸۴: بس که تند و تلخ و خشم آلود آن بدخو ...26شمارهٔ ۸۵: بس که بر رویم غبار کلفت از هر سو ن ...27شمارهٔ ۸۶: خوشدلی فرش است در هر جا شراب و ساز ...28شمارهٔ ۸۷: در محبت جز تهیدستی متاعی باب نیست 29شمارهٔ ۸۸: (آتشین جانی چو من بر صفحه ایام نیس ...30شمارهٔ ۸۹: ذوقی از حرف محبت بی صفای سینه نیست 31شمارهٔ ۹۰: تا خیال زلف او ره در دل دیوانه داش ...32شمارهٔ ۹۱: در محبت کام نتوان بی دل خونخواره ی ...33شمارهٔ ۹۲: پنجه غیرت دل پرویز را در هم شکست 34شمارهٔ ۹۳: به این عنوان اگر قامت کشد سرو دلار ...35شمارهٔ ۹۴: هر کجا قامت دلدار به دعوی برخاست 36شمارهٔ ۹۵: تار و پود فلک از ناله پیچیده ماست 37شمارهٔ ۹۶: پیش ارباب خرد رسم تکلف باب است 38شمارهٔ ۹۷: پیش اشکم که خروشنده تر از سیلاب اس ...39شمارهٔ ۹۸: چشمت از گوشه میخانه بلاخیزترست 40شمارهٔ ۹۹: در شکست دل ما سعی نه از تدبیرست 41شمارهٔ ۱۰۰: فکر دنیای دنی کار خدانشناس است 42شمارهٔ ۱۰۱: چاره خاک نشینان به قضا ساختن است 43شمارهٔ ۱۰۲: تا به کام است فلک، خار گل پیرهن ا ...44شمارهٔ ۱۰۳: شور دریای وجود از سر پرشور من است 45شمارهٔ ۱۰۴: اشک از گرمی آه دل من گلگون است 46شمارهٔ ۱۰۵: نامه لاله که داغ جگرش مضمون است 47شمارهٔ ۱۰۶: یک سر زلف تو در چین و یکی ماچین ا ...48شمارهٔ ۱۰۷: روزگاری است که پایم ز چمن کوتاه ا ...49شمارهٔ ۱۰۸: اشک خالی کن دلهای غم اندوخته است 50شمارهٔ ۱۰۹: راحت و محنت عالم به هم آمیخته است 51شمارهٔ ۱۱۰: دل هر کس که مسلم ز علایق رسته است 52شمارهٔ ۱۱۱: جوش سودا ز سرم عقل گرانبار گرفت 53شمارهٔ ۱۱۲: دل به منت ز من آن یار جفاکیش گرفت 54شمارهٔ ۱۱۳: (دلم ز سینه به آن زلف تابدار گریخ ...55شمارهٔ ۱۱۴: مرا گشایش خاطر ز دامگاه بلاست 56شمارهٔ ۱۱۵: سیاه روی کتاب از ورق شماری ماست 57شمارهٔ ۱۱۶: ترا که پنبه گوش شعور سیماب است 58شمارهٔ ۱۱۷: زبان شانه درازست بر سر عالم 59شمارهٔ ۱۱۸: دل آرمیده بود گفتگو چو هموارست 60شمارهٔ ۱۱۹: ستاره سحر عشق چشم بیدارست 61شمارهٔ ۱۲۰: ترا که خط بناگوش ابجد نازست 62شمارهٔ ۱۲۱: کلام تلخ جبینان حلاوت آمیزست 63شمارهٔ ۱۲۲: تبسمی که دهد یار ازان دهن جان است 64شمارهٔ ۱۲۳: سخن بلند چو گردد به وحی مقرون است 65شمارهٔ ۱۲۴: ز ناله ام در و بام قفس نگارین است 66شمارهٔ ۱۲۵: هزار گرگ هوس در کمین عصمت توست 67شمارهٔ ۱۲۶: حیرتکده چشم مرا خواب ندیده است 68شمارهٔ ۱۲۷: بر سبزه خط تکیه مکن موج سرابی است 69شمارهٔ ۱۲۸: اندیشه ز مستی نکند هر که شرابی اس ...70شمارهٔ ۱۲۹: ارباب همم را چه غم از بی پر و بال ...71شمارهٔ ۱۳۰: جز گوشه میخانه مرا جای دگر نیست 72شمارهٔ ۱۳۱: جز نام تو بر لوح دلم هیچ رقم نیست 73شمارهٔ ۱۳۲: ارباب حیا را لب نانی ز جهان نیست 74شمارهٔ ۱۳۳: در چشم و دل پاک ز دنیا خبری نیست 75شمارهٔ ۱۳۴: هر کس طمع روی دل از مردم خس داشت 76شمارهٔ ۱۳۵: زاهدان را گوشه خلوت بس است 77شمارهٔ ۱۳۶: ای دل بی درد، آزادی بس است 78شمارهٔ ۱۳۷: در چشم پاکبازان آن دلنواز پیداست 79شمارهٔ ۱۳۸: سرکشم ز ابر بهاری گذشته است 80شمارهٔ ۱۳۹: غم پوشش برونم را گرفته است 81شمارهٔ ۱۴۰: ای که گفتی نگاه خیره تو 82شمارهٔ ۱۴۱: زهرست بی تبسم شیرین شراب تلخ 83شمارهٔ ۱۴۲: شنیدم آنقدر از دوستان تلخ 84شمارهٔ ۱۴۳: زلف مشکین تو سر در دامن محشر نهاد 85شمارهٔ ۱۴۴: سرو را از جلوه مستانه از جا می بر ...86شمارهٔ ۱۴۵: عقل را از مغز بیرون داغ سودا می ب ...87شمارهٔ ۱۴۶: قسم به شمع تجلی که پرتوش ازلی است 88شمارهٔ ۱۴۷: ترا که برق بلا خوشه چین خرمن نیست 89شمارهٔ ۱۴۸: خیال طره او در دل خراب گذشت 90شمارهٔ ۱۴۹: مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشت 91شمارهٔ ۱۵۰: ترخنده از عرق به می ناب زد رخت 92شمارهٔ ۱۵۱: هستی نماند و در سر پوچ آرزو بجاست 93شمارهٔ ۱۵۲: ز اهل سخن مپرس مقام سخن کجاست 94شمارهٔ ۱۵۳: ما را بهشت نقد، تماشای دلبرست 95شمارهٔ ۱۵۴: چون غنچه گر زبان تو با دل موافق ا ...96شمارهٔ ۱۵۵: موج خطر سفینه اهل توکل است 97شمارهٔ ۱۵۶: یعقوب بد نکرد که در هجر چشم باخت 98شمارهٔ ۱۵۷: امروز حسن خط به رخ او مسلم است 99شمارهٔ ۱۵۸: نرمی حصار عافیت جان روشن است 100شمارهٔ ۱۵۹: ناخن به سینه ریزی حسن هلال ازوست 101شمارهٔ ۱۶۰: تا عارضت ز آتش می برفروخته است 102شمارهٔ ۱۶۱: زلفت که همچو شام غریبان گرفته است 103شمارهٔ ۱۶۲: از سرد مهری آتش شوقم فسرده است 104شمارهٔ ۱۶۳: در جوش خلق کعبه حاجات گم شده است 105شمارهٔ ۱۶۴: خال تو ریشه در شکرستان دوانده است 106شمارهٔ ۱۶۵: دل بی خیال طایر شهپر بریده است 107شمارهٔ ۱۶۶: از پسته تو شور ملاحت چکیده است 108شمارهٔ ۱۶۷: آتش ز شرم خوی تو تا سر کشیده است 109شمارهٔ ۱۶۸: دارد سری به کاکل او هر سری که هست 110شمارهٔ ۱۶۹: (در زیر آسمان دل بی اضطراب نیست 111شمارهٔ ۱۷۰: عشق ترا به رونق ما احتیاج نیست 112شمارهٔ ۱۷۱: بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست 113شمارهٔ ۱۷۲: در گلشن وجود ره بوالفضول نیست 114شمارهٔ ۱۷۳: بر رنگ عصمت تو می ناب دست یافت 115شمارهٔ ۱۷۴: از ما به گفتگو دل و جان می توان گ ...116شمارهٔ ۱۷۵: تا چند ز رسوا شدن راز توان سوخت 117شمارهٔ ۱۷۶: رخساره گلرنگ تو گلزار بهشت است 118شمارهٔ ۱۷۷: رخسار تو شاداب تر از لاله طورست 119شمارهٔ ۱۷۸: می بی نمک صحبت احباب حرام است 120شمارهٔ ۱۷۹: آغاز خط آن شوخ به عشاق رحیم است 121شمارهٔ ۱۸۰: از وصل، ملال دل خرم نمکین است 122شمارهٔ ۱۸۱: روی دل این خسته به آن چشم سخنگوست 123شمارهٔ ۱۸۲: (راه سخنم معنی بسیار گرفته است 124شمارهٔ ۱۸۳: ...125شمارهٔ ۱۸۴: از خموشی هر که سر در جیب فکرت می ...126شمارهٔ ۱۸۵: ناله بلبل به بال شیون ما می پرد 127شمارهٔ ۱۸۶: تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد ک ...128شمارهٔ ۱۸۷: کاوش مژگان او از بس که دست انداز ...129شمارهٔ ۱۸۸: ناله من بزم عشرت را مصیبتخانه کرد 130شمارهٔ ۱۸۹: بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خو ...131شمارهٔ ۱۹۰: می چسان مغز من آتش روان را پرورد 132شمارهٔ ۱۹۱: بر گل رخسار او تا زلف پیچ و تاب ز ...133شمارهٔ ۱۹۲: من کیم تا دست امیدم به آن دامن رس ...134شمارهٔ ۱۹۳: بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور ...135شمارهٔ ۱۹۴: تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سی ...136شمارهٔ ۱۹۵: از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ ...137شمارهٔ ۱۹۶: دل فتاد از چشم مست یار تا فرزانه ...138شمارهٔ ۱۹۷: وقت شد تا لشکر خط ماه تا ماهی کشد 139شمارهٔ ۱۹۸: هر قدر نقاش نقش او به دقت می کشد 140شمارهٔ ۱۹۹: شوربختم، دل به آن کنج دهانم می کش ...141شمارهٔ ۲۰۰: خط ظالم از گل رخسار او کین می کشد 142شمارهٔ ۲۰۱: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد 143شمارهٔ ۲۰۲: هیچ کس بی گوشمال روزگار آدم نشد 144شمارهٔ ۲۰۳: زخم گستاخم لب تیغ شهادت می مکد 145شمارهٔ ۲۰۴: از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ما ...146شمارهٔ ۲۰۵: شد بهار و غنچه ما همچنان در خاک م ...147شمارهٔ ۲۰۶: یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند 148شمارهٔ ۲۰۷: رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند 149شمارهٔ ۲۰۸: روز قسمت چون ادا فهمی به ابرو داد ...150شمارهٔ ۲۰۹: وقت جمعی خوش که تخمی در ته گل کرد ...151شمارهٔ ۲۱۰: فتنه و آشوب از هر سو به من رو کرد ...152شمارهٔ ۲۱۱: زهر در پیمانه کردم انگبین پنداشتن ...153شمارهٔ ۲۱۲: نغمه و گفتار خوش ارواح را بال و پ ...154شمارهٔ ۲۱۳: پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می ...155شمارهٔ ۲۱۴: ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می ز ...156شمارهٔ ۲۱۵: روز روشن آه ما بر قلب گردون می زن ...157شمارهٔ ۲۱۶: اهل دعوی خط به حرف اهل معنی می کش ...158شمارهٔ ۲۱۷: گه لب لعلش دهد دشنام و گه تحسین ک ...159شمارهٔ ۲۱۸: می گذارد کفش هر کس پیش پای میهمان 160شمارهٔ ۲۱۹: روح را با تن شکم پرور برابر می کن ...161شمارهٔ ۲۲۰: میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی د ...162شمارهٔ ۲۲۱: ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گر ...163شمارهٔ ۲۲۲: کدامین سینه مجروح مهمان تو می گرد ...164شمارهٔ ۲۲۳: دل عاشق به جنت قانع از دلبر نمی گ ...165شمارهٔ ۲۲۴: کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بن ...166شمارهٔ ۲۲۵: خطش خورشید را در دامگاه هاله می آ ...167شمارهٔ ۲۲۶: ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد 168شمارهٔ ۲۲۷: نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد 169شمارهٔ ۲۲۸: خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دار ...170شمارهٔ ۲۲۹: (غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد 171شمارهٔ ۲۳۰: ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر ...172شمارهٔ ۲۳۱: خوشا دردی که مهرم از لب خاموش برد ...173شمارهٔ ۲۳۲: چه زنگ از خاطر من دیده نمناک بردا ...174شمارهٔ ۲۳۳: برای دیگران صد گل گشایش بر جبین د ...175شمارهٔ ۲۳۴: مگر شمشیر او امروز آب تازه ای دار ...176شمارهٔ ۲۳۵: خوش آن آزاده کز منت به خاطر بار ن ...177شمارهٔ ۲۳۶: کسی چون چشم ازان رخسار آتشناک برگ ...178شمارهٔ ۲۳۷: گه تبسم از لبش، گاهی سخن گل می کن ...179شمارهٔ ۲۳۸: نشأه دیوانگی تکلیف باغم می کند 180شمارهٔ ۲۳۹: داغ عاشق سازگاری کی به مرهم می کن ...181شمارهٔ ۲۴۰: چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند 182شمارهٔ ۲۴۱: با دلم آتش نگاهی دستبازی می کند 183شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...184شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 185شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...186شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...187شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...188شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...189شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 190شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 191شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 192شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...193شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...194شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...195شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 196شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 197شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...198شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...199شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...200شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...201شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...202شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...203شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...204شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...205شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...206شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...207شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...208شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...209شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...210شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...211شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...212شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...213شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...214شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...215شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...216شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...217شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...218شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...219شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...220شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...221شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...222شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 223شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...224شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...225شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...226شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...227شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...228شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...229شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...230شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 231شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...232شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...233شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...234شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...235شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...236شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...237شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...238شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 239شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 240شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...241شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 242شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...243شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...244شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...245شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...246شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...247شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...248شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...249شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 250شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 251شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 252شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 253شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 254شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 255شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 256شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 257شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 258شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 259شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 260شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 261شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 262شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 263شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 264شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 265شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 266شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 267شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 268شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 269شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 270شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...271شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 272شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 273شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 274شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 275شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 276شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 277شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 278شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 279شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 280شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...281شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 282شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 283شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 284شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 285شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 286شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 287شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 288شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 289شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 290شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 291شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...292شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 293شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 294شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 295شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 296شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 297شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...298شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 299شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 300شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 301شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 302شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 303شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 304شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 305شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 306شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 307شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 308شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 309شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 310شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 311شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 312شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...313شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 314شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 315شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 316شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 317شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 318شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 319شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 320شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 321شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 322شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 323شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...324شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...325شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...326شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 327شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 328شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 329شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 330شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 331شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 332شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 333شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 334شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...335شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...336شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 337شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 338شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 339شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 340شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 341شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 342شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 343شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 344شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 345شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...346شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 347شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 348شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 349شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 350شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...351شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 352شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 353شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 354شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 355شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 356شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 357شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 358شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 359شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...360شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 361شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 362شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 363شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 364شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 365شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 366شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 367شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 368شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 369شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 370شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 371شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 372شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 373شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 374شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 375شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 376شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 377شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 378شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 379شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 380شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 381شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 382شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 383شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 384شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 385شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 386شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 387شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 388شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 389شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 390شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 391شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 392شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 393شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 394شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 395شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...396شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 397شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 398شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 399شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...400شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 401شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 402شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 403شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 404شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 405شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...406شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 407شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...408شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...409شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 410شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 411شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...412شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 413شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 414شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 415شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...416شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...417شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 418شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 419شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 420شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 421شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 422شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...423شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 424شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 425شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 426شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 427شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...428شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...429شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...430شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...431شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...432شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...433شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 434شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 435شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 436شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...437شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 438شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...439شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...440شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...441شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...442شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...443شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...444شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...445شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...446شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...447شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...448شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...449شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...450شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 451شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 452شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...453شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...454شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 455شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 456شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 457شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 458شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 459شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 460شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 461شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 462شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 463شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 464شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 465شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 466شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 467شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 468شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 469شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 470شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 471شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 472شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 473شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 474شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 475شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 476شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 477شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 478شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 479شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 480شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 481شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 482شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...483شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...484شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 485شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 486شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 487شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 488شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...489شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 490شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...491شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...492شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...493شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...494شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...495شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...496شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...497شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 498شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 499شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 500شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 501شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 502شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 503شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 504شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...505شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 506شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...507شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...508شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...509شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...510شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...511شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...512شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 513شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...514شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 515شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 516شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 517شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 518شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 519شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 520شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 521شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 522شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 523شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 524شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 525شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 526شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 527شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 528شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 529شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 530شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 531شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 532شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 533شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 534شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 535شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 536شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 537شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 538شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 539شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 540شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...541شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 542شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...543شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 544شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 545شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 546شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...547شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...548شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 549شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 550شمارهٔ ۶۰۹: ...551شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 552شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...553شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...554شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 555شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 556شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 557شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 558شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...559شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 560شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...561شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...562شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...563شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...564شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...565شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...566شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...567شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 568شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 569شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 570شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 571شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 572شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 573شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 574شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...575شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 576شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...577شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...578شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...579شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...580شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...581شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...582شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 583شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...584شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 585شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 586شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 587شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 588شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 589شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 590شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 591شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 592شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 593شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 594شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 595شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 596شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 597شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 598شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 599شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 600شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 601شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 602شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 603شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 604شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 605شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 606شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 607شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 608شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 609شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 610شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...611شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 612شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...613شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 614شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 615شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 616شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...617شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...618شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 619شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ