به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند؟

چند جامم در کنار آب حیوان بشکند؟

از شکست دل نشد کم هیچ شور گریه ام

کی به یک کشتی شکستن خشم طوفان بشکند؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۴۲: (دود دل را اشک چشم تر تلافی می کن ...2شمارهٔ ۲۴۳: چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند 3شمارهٔ ۲۴۴: رهروان چون بر میان دامان استغنا ز ...4شمارهٔ ۲۴۵: حق پرستانی که از عشق خدا دم می زن ...5شمارهٔ ۲۴۶: یکه تازان جنون چون روی در هامون ک ...6شمارهٔ ۲۴۷: چرخ در گردش بود تا دل به جای خود ...7شمارهٔ ۲۴۸: یاد ایامی که رویش را بهار شرم بود 8شمارهٔ ۲۴۹: چشم من دایم سپند آتش رخساره بود 9شمارهٔ ۲۵۰: شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود 10شمارهٔ ۲۵۱: در جنون عقل از سر دیوانه بیرون می ...11شمارهٔ ۲۵۲: بی تو گر ساغر زنم خون در رگم نشتر ...12شمارهٔ ۲۵۳: دل سیاه ارباب غیرت را ز منت می شو ...13شمارهٔ ۲۵۴: گنج در ویرانه من مار ارقم می شود 14شمارهٔ ۲۵۵: کی دل دیوانه من رام آهو می شود 15شمارهٔ ۲۵۶: عافیت می خواهم از گردون، ملالم می ...16شمارهٔ ۲۵۷: عشوه ها از طالع ناساز می باید کشی ...17شمارهٔ ۲۵۸: آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کش ...18شمارهٔ ۲۵۹: خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کن ...19شمارهٔ ۲۶۰: گل نشکفته من در چمن هرگز نمی خواب ...20شمارهٔ ۲۶۱: خیال زلف او در دیده خونبار می زیب ...21شمارهٔ ۲۶۲: ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی ا ...22شمارهٔ ۲۶۳: مصفا چون شود دل در غبار تن نمی گن ...23شمارهٔ ۲۶۴: شکوه خامشی در ظرف گفت و گو نمی گن ...24شمارهٔ ۲۶۵: ز راه چشم، غم در جان غم فرسود می ...25شمارهٔ ۲۶۶: امید وقت خوش از جمع دیوان داشتم، ...26شمارهٔ ۲۶۷: چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گر ...27شمارهٔ ۲۶۸: ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گرد ...28شمارهٔ ۲۶۹: به کوی عشق زاهد دشمن ناموس می گرد ...29شمارهٔ ۲۷۰: به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می ...30شمارهٔ ۲۷۱: کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گ ...31شمارهٔ ۲۷۲: زمین خشک، گلزار از می گلفام می گر ...32شمارهٔ ۲۷۳: (جنون از نشأه هشیاری من ننگ می گی ...33شمارهٔ ۲۷۴: قضا تا نسخه کفر از خط جانانه می گ ...34شمارهٔ ۲۷۵: ز فکر قامتی در دل خرامان شعله ای ...35شمارهٔ ۲۷۶: نشد قسمت که چندان چشم شوخ او به م ...36شمارهٔ ۲۷۷: کسی را از بزرگان می رسد نخوت به د ...37شمارهٔ ۲۷۸: نفس را یاد رویش شعله بی باک می سا ...38شمارهٔ ۲۷۹: تماشای تو از دل سینه ها را پاک می ...39شمارهٔ ۲۸۰: نفس را صافی از کلفت خراش سینه می ...40شمارهٔ ۲۸۱: بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد 41شمارهٔ ۲۸۲: نه لاله (است) این که پای بیستون ر ...42شمارهٔ ۲۸۳: که می گفت از دل یاقوت دود عنبرین ...43شمارهٔ ۲۸۴: صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ری ...44شمارهٔ ۲۸۵: کشد در خاک و خونم گر غباری در من ...45شمارهٔ ۲۸۶: ز دندان ریختن حرص کهنسالان فزونتر ...46شمارهٔ ۲۸۷: ز حیرت بهره عاشق ز خوبان بیشتر با ...47شمارهٔ ۲۸۸: جهان را تار و پود هستی از موج خطر ...48شمارهٔ ۲۸۹: رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد 49شمارهٔ ۲۹۰: چه لذت دیدن رخسار آن مه پاره می ب ...50شمارهٔ ۲۹۱: همان خشک است مژگان گر به خوناب دگ ...51شمارهٔ ۲۹۲: گل از شرم رخ او خون به روی خویشتن ...52شمارهٔ ۲۹۳: کدامین سروقد از دامن محشر برون آم ...53شمارهٔ ۲۹۴: به قتل من چنان تیغش به استعجال می ...54شمارهٔ ۲۹۵: اگر ملک دو عالم را کند یک کاسه اق ...55شمارهٔ ۲۹۶: گرانخوابی که آه سرد را مهتاب می د ...56شمارهٔ ۲۹۷: دل سودایی من یار را اغیار می داند 57شمارهٔ ۲۹۸: گرفتار محبت دوست از دشمن نمی داند 58شمارهٔ ۲۹۹: دلم در سینه درس ناله مستانه می خو ...59شمارهٔ ۳۰۰: حجاب بی زبانم رخصت گفتار می خواهد 60شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...61شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...62شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...63شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...64شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...65شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...66شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...67شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 68شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 69شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 70شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 71شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 72شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 73شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 74شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 75شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 76شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 77شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 78شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 79شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 80شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 81شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 82شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 83شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 84شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 85شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 86شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 87شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 88شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...89شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 90شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 91شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 92شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 93شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 94شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 95شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 96شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 97شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 98شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...99شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 100شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 101شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 102شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 103شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 104شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 105شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 106شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 107شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 108شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 109شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...110شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 111شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 112شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 113شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 114شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 115شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...116شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 117شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 118شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 119شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 120شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 121شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 122شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 123شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 124شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 125شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 126شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 127شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 128شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 129شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 130شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...131شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 132شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 133شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 134شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 135شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 136شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 137شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 138شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 139شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 140شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 141شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...142شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...143شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...144شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 145شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 146شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 147شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 148شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 149شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 150شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 151شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 152شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...153شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...154شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 155شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 156شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 157شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 158شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 159شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 160شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 161شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 162شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 163شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...164شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 165شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 166شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 167شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 168شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...169شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 170شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 171شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 172شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 173شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 174شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 175شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 176شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 177شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...178شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 179شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 180شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 181شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 182شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 183شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 184شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 185شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 186شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 187شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 188شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 189شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 190شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 191شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 192شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 193شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 194شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 195شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 196شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 197شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 198شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 199شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 200شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 201شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 202شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 203شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 204شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 205شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 206شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 207شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 208شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 209شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 210شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 211شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 212شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 213شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...214شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 215شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 216شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 217شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...218شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 219شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 220شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 221شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 222شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 223شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...224شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 225شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...226شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...227شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 228شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 229شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...230شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 231شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 232شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 233شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...234شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...235شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 236شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 237شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 238شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 239شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 240شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...241شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 242شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 243شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 244شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 245شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...246شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...247شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...248شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...249شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...250شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...251شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 252شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 253شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 254شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...255شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 256شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...257شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...258شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...259شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...260شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...261شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...262شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...263شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...264شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...265شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...266شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...267شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...268شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 269شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 270شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...271شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...272شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 273شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 274شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 275شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 276شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 277شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 278شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 279شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 280شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 281شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 282شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 283شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 284شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 285شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 286شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 287شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 288شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 289شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 290شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 291شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 292شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 293شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 294شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 295شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 296شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 297شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 298شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 299شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 300شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...301شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...302شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 303شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 304شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 305شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 306شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...307شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 308شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...309شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...310شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...311شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...312شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...313شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...314شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...315شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 316شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 317شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 318شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 319شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 320شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 321شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 322شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...323شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 324شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...325شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...326شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...327شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...328شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...329شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...330شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 331شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...332شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 333شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 334شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 335شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 336شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 337شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 338شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 339شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 340شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 341شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 342شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 343شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 344شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 345شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 346شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 347شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 348شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 349شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 350شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 351شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 352شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 353شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 354شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 355شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 356شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 357شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 358شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...359شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 360شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...361شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 362شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 363شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 364شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...365شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...366شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 367شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 368شمارهٔ ۶۰۹: ...369شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 370شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...371شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...372شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 373شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 374شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 375شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 376شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...377شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 378شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...379شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...380شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...381شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...382شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...383شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...384شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...385شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 386شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 387شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 388شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 389شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 390شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 391شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 392شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...393شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 394شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...395شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...396شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...397شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...398شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...399شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...400شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 401شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...402شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 403شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 404شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 405شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 406شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 407شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 408شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 409شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 410شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 411شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 412شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 413شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 414شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 415شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 416شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 417شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 418شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 419شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 420شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 421شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 422شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 423شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 424شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 425شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 426شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 427شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 428شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...429شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 430شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...431شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 432شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 433شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 434شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...435شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...436شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 437شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ