به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خواهد

1020عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شود رد خلایق هر که را الله می خواهد

نگردد گرد گوهر هیچ کس تا شاه می خواهد

به عیاری توان جان بردن از دست فلک بیرون

ز دام شیر جستن حیله روباه می خواهد

به درد نامرادی صبر کن تا کامران گردی

که عیسی خسته می جوید، خضر گمراه می خواهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰۱: طبیب پست فطرت خلق را رنجور می خوا ...2شمارهٔ ۳۰۲: شود رد خلایق هر که را الله می خوا ...3شمارهٔ ۳۰۳: خوشا دردی که هر مو بر تن من در خر ...4شمارهٔ ۳۰۴: ز سبزی گر برون گردون مینارنگ می آ ...5شمارهٔ ۳۰۵: به لب از شوق صدره بیش جان نامه می ...6شمارهٔ ۳۰۶: مگر پروانه حرفی از کنار و بوس می ...7شمارهٔ ۳۰۷: (صبا در هم خبر از طره جانانه می گ ...8شمارهٔ ۳۰۸: آن که چشمان ترا نشأه بیهوشی داد 9شمارهٔ ۳۰۹: (یک ادای نمکین در همه عمر نکرد 10شمارهٔ ۳۱۰: زلف او کی به خیال من غمناک افتد 11شمارهٔ ۳۱۱: گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد 12شمارهٔ ۳۱۲: اگر ابروی تو محراب نمازم گردد 13شمارهٔ ۳۱۳: حسن خط پرده فهمیدن مضمون گردد 14شمارهٔ ۳۱۴: عیب در چشم و دل پاک هنر می گردد 15شمارهٔ ۳۱۵: شبنم از روی لطیف تو نظر می دزدد 16شمارهٔ ۳۱۶: بوی گل مژده آشوب جنون می آرد 17شمارهٔ ۳۱۷: شوربختی ز دو چشم تر ما می بارد 18شمارهٔ ۳۱۸: هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد 19شمارهٔ ۳۱۹: ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد 20شمارهٔ ۳۲۰: نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد 21شمارهٔ ۳۲۱: اشک ما آتش حل کرده به دامن دارد 22شمارهٔ ۳۲۲: چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد 23شمارهٔ ۳۲۳: با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد 24شمارهٔ ۳۲۴: خنک آن دل که ز وسواس تمنا گذرد 25شمارهٔ ۳۲۵: رهنوردی که مدارش به توکل گذرد 26شمارهٔ ۳۲۶: داغم از خنده بیهوده خود، می ترسم 27شمارهٔ ۳۲۷: قطع امید ازان زلف دوتا نتوان کرد 28شمارهٔ ۳۲۸: برو ای غیر به ما داغ محبت مفروش 29شمارهٔ ۳۲۹: هر که شبها ز سر زانوی خود بالین ک ...30شمارهٔ ۳۳۰: هر کجا از خط سبز تو سخن می خیزد 31شمارهٔ ۳۳۱: مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود 32شمارهٔ ۳۳۲: نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود 33شمارهٔ ۳۳۳: مصر روشن ز جمال مه کنعان نشود 34شمارهٔ ۳۳۴: رام عاشق نشدن، کام زلیخا دادن 35شمارهٔ ۳۳۵: سخنی کز دهن تنگ تو برمی آید 36شمارهٔ ۳۳۶: خون به جوشم ز خط غالیه گون می آید 37شمارهٔ ۳۳۷: مگر از ناله بلبل دل ما بگشاید 38شمارهٔ ۳۳۸: گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید 39شمارهٔ ۳۳۹: دو دل شوم چو به زلفش مرا نگاه افت ...40شمارهٔ ۳۴۰: کجا دماغ تو گرم از شراب می گردد 41شمارهٔ ۳۴۱: درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد 42شمارهٔ ۳۴۲: کسی که کاوش عشقی درون خود دارد 43شمارهٔ ۳۴۳: چو دست خود به دعا می پرست بردارد 44شمارهٔ ۳۴۴: لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد 45شمارهٔ ۳۴۵: شراب روز دل لاله را سیه دارد 46شمارهٔ ۳۴۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد 47شمارهٔ ۳۴۷: به حسن، خیرگی ما چه می تواند کرد 48شمارهٔ ۳۴۸: به آه سرد دل خود دو نیم باید کرد 49شمارهٔ ۳۴۹: ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد 50شمارهٔ ۳۵۰: سخن چو هر دو لب او به یکدگر می خو ...51شمارهٔ ۳۵۱: سبکروی به صف دشمنان شبیخون زد 52شمارهٔ ۳۵۲: چو شبنم آن که دل خویش با صفا سازد 53شمارهٔ ۳۵۳: غریب کوی تو در هر کجا وطن سازد 54شمارهٔ ۳۵۴: دل رمیده به این خاکدان نمی سازد 55شمارهٔ ۳۵۵: غبار خط چو به عزم نبرد می خیزد 56شمارهٔ ۳۵۶: به دل علاقه نداریم تا به جان چه ر ...57شمارهٔ ۳۵۷: مس وجود مرا درد کیمیا باشد 58شمارهٔ ۳۵۸: شکسته بند قناعت مرا دهان بسته است 59شمارهٔ ۳۵۹: کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد 60شمارهٔ ۳۶۰: رخ تو روی نگاه از پری بگرداند 61شمارهٔ ۳۶۱: سحر که پرده ز رخ گلرخان براندازند 62شمارهٔ ۳۶۲: درست سازد اگر شیشه شیشه گر شکند 63شمارهٔ ۳۶۳: دلاوران که صف کارزار می شکنند 64شمارهٔ ۳۶۴: ترا که چتر زراندود آفتاب بود 65شمارهٔ ۳۶۵: ز هر نهال به قد سرو اگر زیاده بود 66شمارهٔ ۳۶۶: به تیغ هر که شود کشته پایدار شود 67شمارهٔ ۳۶۷: ز درد می دل زهاد با صفا نشود 68شمارهٔ ۳۶۸: محنت مردم آزاده فزونتر باشد 69شمارهٔ ۳۶۹: فیض در دامن صحرای جنون می باشد 70شمارهٔ ۳۷۰: آب بر آتش هر بی سر و پا افشاند 71شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...72شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 73شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 74شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 75شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 76شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 77شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 78شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 79شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 80شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 81شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 82شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...83شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...84شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...85شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 86شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 87شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 88شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 89شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 90شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 91شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 92شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 93شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...94شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...95شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 96شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 97شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 98شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 99شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 100شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 101شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 102شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 103شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 104شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...105شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 106شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 107شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 108شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 109شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...110شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 111شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 112شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 113شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 114شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 115شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 116شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 117شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 118شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...119شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 120شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 121شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 122شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 123شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 124شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 125شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 126شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 127شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 128شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 129شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 130شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 131شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 132شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 133شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 134شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 135شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 136شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 137شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 138شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 139شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 140شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 141شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 142شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 143شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 144شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 145شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 146شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 147شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 148شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 149شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 150شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 151شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 152شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 153شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 154شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...155شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 156شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 157شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 158شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...159شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 160شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 161شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 162شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 163شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 164شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...165شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 166شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...167شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...168شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 169شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 170شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...171شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 172شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 173شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 174شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...175شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...176شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 177شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 178شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 179شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 180شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 181شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...182شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 183شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 184شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 185شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 186شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...187شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...188شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...189شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...190شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...191شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...192شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 193شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 194شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 195شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...196شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 197شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...198شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...199شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...200شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...201شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...202شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...203شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...204شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...205شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...206شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...207شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...208شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...209شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 210شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 211شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...212شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...213شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 214شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 215شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 216شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 217شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 218شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 219شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 220شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 221شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 222شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 223شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 224شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 225شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 226شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 227شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 228شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 229شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 230شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 231شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 232شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 233شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 234شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 235شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 236شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 237شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 238شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 239شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 240شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 241شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...242شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...243شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 244شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 245شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 246شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 247شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...248شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 249شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...250شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...251شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...252شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...253شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...254شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...255شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...256شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 257شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 258شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 259شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 260شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 261شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 262شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 263شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...264شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 265شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...266شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...267شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...268شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...269شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...270شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...271شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 272شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...273شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 274شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 275شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 276شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 277شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 278شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 279شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 280شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 281شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 282شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 283شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 284شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 285شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 286شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 287شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 288شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 289شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 290شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 291شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 292شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 293شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 294شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 295شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 296شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 297شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 298شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 299شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...300شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 301شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...302شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 303شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 304شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 305شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...306شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...307شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 308شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 309شمارهٔ ۶۰۹: ...310شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 311شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...312شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...313شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 314شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 315شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 316شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 317شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...318شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 319شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...320شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...321شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...322شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...323شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...324شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...325شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...326شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 327شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 328شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 329شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 330شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 331شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 332شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 333شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...334شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 335شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...336شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...337شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...338شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...339شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...340شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...341شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 342شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...343شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 344شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 345شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 346شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 347شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 348شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 349شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 350شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 351شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 352شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 353شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 354شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 355شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 356شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 357شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 358شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 359شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 360شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 361شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 362شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 363شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 364شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 365شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 366شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 367شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 368شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 369شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...370شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 371شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...372شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 373شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 374شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 375شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...376شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...377شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 378شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ