به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند

1310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سرزلف سخن آن روز به دستم دادند

که به هر مو چو سر زلف شکستم دادند

پرده دیده من کاغذ سوزن زده شد

تا سر رشته مقصود به دستم دادند

نیست در طالع من عقده گشایی، ورنه

عقده چون تاک به اندازه دستم دادند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۷۱: ساده لوحان که بدآموز به صحبت شده ...2شمارهٔ ۳۷۲: سرزلف سخن آن روز به دستم دادند 3شمارهٔ ۳۷۳: نی اگر از دل پررخنه صدایی نزند 4شمارهٔ ۳۷۴: دل چو آرایش مژگان تر خویش کند 5شمارهٔ ۳۷۵: عشق چون شعله کشد اشک دمادم چه کند 6شمارهٔ ۳۷۶: آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند 7شمارهٔ ۳۷۷: خلد تسخیر دل اهل محبت نکند 8شمارهٔ ۳۷۸: باده ای را نپرستم که خرابم نکند 9شمارهٔ ۳۷۹: عاشقانی که دل از گریه سبکبار کنند 10شمارهٔ ۳۸۰: عشقبازان چو جلای نظر پاک دهند 11شمارهٔ ۳۸۱: داغ سودای ترا بر دل بی کینه نهند 12شمارهٔ ۳۸۲: دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بو ...13شمارهٔ ۳۸۳: می خرامید و صبوح از می بی غش زده ...14شمارهٔ ۳۸۴: پیش ازین سینه ام از چاک گلستانی ب ...15شمارهٔ ۳۸۵: (چشمت که راه توبه احباب می زند 16شمارهٔ ۳۸۶: چون لاله هر که باده حمرا نمی زند 17شمارهٔ ۳۸۷: دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند 18شمارهٔ ۳۸۸: ماه از حجاب روی تو پروین عرق کند 19شمارهٔ ۳۸۹: تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند 20شمارهٔ ۳۹۰: چندان که ممکن است کسی مردمی کند 21شمارهٔ ۳۹۱: اول به ظالمان اثر ظلم می رسد 22شمارهٔ ۳۹۲: در خشت خم به چشم حقارت نظر مکن 23شمارهٔ ۳۹۳: این ناقصان که فخر به انساب می کنن ...24شمارهٔ ۳۹۴: تیر از فراق شست تو می کرد ناله دو ...25شمارهٔ ۳۹۵: مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود 26شمارهٔ ۳۹۶: خطت ز پیش چشم سوادم نمی رود 27شمارهٔ ۳۹۷: دل روبرو به خنجر مژگان چرا شود 28شمارهٔ ۳۹۸: آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود 29شمارهٔ ۳۹۹: عمرم به تلخکامی مل خرج می شود 30شمارهٔ ۴۰۰: ای سنگدل عقیق تو بدنام می شود 31شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 32شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 33شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 34شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...35شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 36شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 37شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 38شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 39شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...40شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 41شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 42شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 43شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 44شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 45شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 46شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 47شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 48شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...49شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 50شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 51شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 52شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 53شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 54شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 55شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 56شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 57شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 58شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 59شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 60شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 61شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 62شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 63شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 64شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 65شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 66شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 67شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 68شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 69شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 70شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 71شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 72شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 73شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 74شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 75شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 76شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 77شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 78شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 79شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 80شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 81شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 82شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 83شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 84شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...85شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 86شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 87شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 88شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...89شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 90شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 91شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 92شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 93شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 94شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...95شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 96شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...97شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...98شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 99شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 100شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...101شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 102شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 103شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 104شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...105شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...106شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 107شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 108شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 109شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 110شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 111شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...112شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 113شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 114شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 115شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 116شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...117شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...118شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...119شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...120شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...121شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...122شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 123شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 124شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 125شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...126شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 127شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...128شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...129شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...130شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...131شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...132شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...133شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...134شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...135شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...136شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...137شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...138شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...139شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 140شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 141شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...142شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...143شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 144شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 145شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 146شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 147شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 148شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 149شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 150شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 151شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 152شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 153شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 154شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 155شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 156شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 157شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 158شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 159شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 160شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 161شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 162شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 163شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 164شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 165شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 166شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 167شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 168شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 169شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 170شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 171شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...172شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...173شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 174شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 175شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 176شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 177شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...178شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 179شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...180شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...181شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...182شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...183شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...184شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...185شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...186شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 187شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 188شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 189شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 190شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 191شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 192شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 193شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...194شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 195شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...196شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...197شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...198شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...199شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...200شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...201شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 202شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...203شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 204شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 205شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 206شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 207شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 208شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 209شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 210شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 211شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 212شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 213شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 214شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 215شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 216شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 217شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 218شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 219شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 220شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 221شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 222شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 223شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 224شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 225شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 226شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 227شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 228شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 229شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...230شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 231شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...232شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 233شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 234شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 235شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...236شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...237شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 238شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 239شمارهٔ ۶۰۹: ...240شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 241شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...242شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...243شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 244شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 245شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 246شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 247شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...248شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 249شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...250شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...251شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...252شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...253شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...254شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...255شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...256شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 257شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 258شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 259شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 260شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 261شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 262شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 263شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...264شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 265شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...266شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...267شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...268شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...269شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...270شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...271شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 272شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...273شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 274شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 275شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 276شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 277شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 278شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 279شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 280شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 281شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 282شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 283شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 284شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 285شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 286شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 287شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 288شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 289شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 290شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 291شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 292شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 293شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 294شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 295شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 296شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 297شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 298شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 299شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...300شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 301شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...302شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 303شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 304شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 305شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...306شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...307شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 308شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ