به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد

1260عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد

خرمن به برق و خانه به سیلاب می دهد

در خون یک جهان دل بی تاب می رود

مشاطه ای که زلف ترا تاب می دهد

صیدی که بی قراری وحشت کشیده است

در چشم دام، داد شکرخواب می دهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۱: از خواب، چشم شوخ تو سنگین نمی شود 2شمارهٔ ۴۰۲: هر کس که از رخ تو نظر آب می دهد 3شمارهٔ ۴۰۳: گل بوی بی وفایی ارواح می دهد 4شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...5شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 6شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 7شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 8شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 9شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...10شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 11شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 12شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 13شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 14شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 15شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 16شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 17شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 18شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...19شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 20شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 21شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 22شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 23شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 24شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 25شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 26شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 27شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 28شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 29شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 30شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 31شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 32شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 33شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 34شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 35شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 36شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 37شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 38شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 39شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 40شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 41شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 42شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 43شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 44شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 45شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 46شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 47شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 48شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 49شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 50شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 51شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 52شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 53شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 54شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...55شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 56شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 57شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 58شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...59شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 60شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 61شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 62شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 63شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 64شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...65شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 66شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...67شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...68شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 69شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 70شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...71شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 72شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 73شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 74شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...75شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...76شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 77شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 78شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 79شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 80شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 81شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...82شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 83شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 84شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 85شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 86شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...87شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...88شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...89شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...90شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...91شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...92شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 93شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 94شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 95شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...96شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 97شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...98شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...99شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...100شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...101شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...102شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...103شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...104شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...105شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...106شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...107شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...108شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...109شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 110شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 111شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...112شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...113شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 114شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 115شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 116شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 117شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 118شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 119شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 120شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 121شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 122شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 123شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 124شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 125شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 126شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 127شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 128شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 129شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 130شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 131شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 132شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 133شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 134شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 135شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 136شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 137شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 138شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 139شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 140شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 141شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...142شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...143شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 144شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 145شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 146شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 147شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...148شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 149شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...150شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...151شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...152شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...153شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...154شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...155شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...156شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 157شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 158شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 159شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 160شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 161شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 162شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 163شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...164شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 165شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...166شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...167شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...168شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...169شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...170شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...171شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 172شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...173شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 174شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 175شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 176شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 177شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 178شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 179شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 180شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 181شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 182شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 183شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 184شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 185شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 186شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 187شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 188شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 189شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 190شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 191شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 192شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 193شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 194شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 195شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 196شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 197شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 198شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 199شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...200شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 201شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...202شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 203شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 204شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 205شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...206شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...207شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 208شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 209شمارهٔ ۶۰۹: ...210شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 211شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...212شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...213شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 214شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 215شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 216شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 217شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...218شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 219شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...220شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...221شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...222شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...223شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...224شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...225شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...226شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 227شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 228شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 229شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 230شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 231شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 232شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 233شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...234شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 235شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...236شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...237شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...238شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...239شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...240شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...241شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 242شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...243شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 244شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 245شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 246شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 247شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 248شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 249شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 250شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 251شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 252شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 253شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 254شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 255شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 256شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 257شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 258شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 259شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 260شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 261شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 262شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 263شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 264شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 265شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 266شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 267شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 268شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 269شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...270شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 271شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...272شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 273شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 274شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 275شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...276شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...277شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 278شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ