به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون گردم

1520عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

به بوسی قانع از لبهای شکربار چون گردم؟

ازین قند مکرر سیر من یکبار چون گردم؟

ز بوی گل گرانی می کشد نازک نهال من

به چندین کوه غم بر خاطر او بار چون گردم؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...2شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...3شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...4شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...5شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...6شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 7شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 8شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...9شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...10شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 11شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 12شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 13شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 14شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 15شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 16شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 17شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 18شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 19شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 20شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 21شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 22شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 23شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 24شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 25شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 26شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 27شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 28شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 29شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 30شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 31شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 32شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 33شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 34شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 35شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 36شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 37شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 38شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...39شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...40شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 41شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 42شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 43شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 44شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...45شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 46شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...47شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...48شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...49شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...50شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...51شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...52شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...53شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 54شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 55شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 56شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 57شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 58شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 59شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 60شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...61شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 62شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...63شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...64شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...65شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...66شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...67شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...68شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 69شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...70شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 71شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 72شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 73شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 74شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 75شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 76شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 77شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 78شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 79شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 80شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 81شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 82شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 83شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 84شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 85شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 86شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 87شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 88شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 89شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 90شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 91شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 92شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 93شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 94شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 95شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 96شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...97شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 98شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...99شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 100شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 101شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 102شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...103شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...104شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 105شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 106شمارهٔ ۶۰۹: ...107شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 108شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...109شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...110شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 111شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 112شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 113شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 114شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...115شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 116شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...117شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...118شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...119شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...120شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...121شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...122شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...123شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 124شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 125شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 126شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 127شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 128شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 129شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 130شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...131شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 132شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...133شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...134شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...135شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...136شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...137شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...138شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 139شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...140شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 141شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 142شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 143شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 144شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 145شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 146شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 147شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 148شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 149شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 150شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 151شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 152شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 153شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 154شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 155شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 156شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 157شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 158شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 159شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 160شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 161شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 162شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 163شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 164شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 165شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 166شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...167شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 168شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...169شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 170شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 171شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 172شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...173شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...174شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 175شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ