به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه می خوانم

1620عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

من آن رندم که راز دل ز لوح سینه می خوانم

خط جوهر ز پشت صفحه آیینه می خوانم

نمی سازد اجل از گفتگوی عشق خاموشم

من آن طفلم که درس خویش در آدینه می خوانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...2شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...3شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 4شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 5شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...6شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...7شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 8شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 9شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 10شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 11شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 12شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 13شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 14شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 15شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 16شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 17شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 18شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 19شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 20شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 21شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 22شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 23شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 24شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 25شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 26شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 27شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 28شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 29شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 30شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 31شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 32شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 33شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 34شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 35شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...36شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...37شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 38شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 39شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 40شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 41شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...42شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 43شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...44شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...45شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...46شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...47شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...48شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...49شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...50شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 51شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 52شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 53شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 54شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 55شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 56شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 57شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...58شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 59شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...60شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...61شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...62شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...63شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...64شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...65شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 66شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...67شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 68شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 69شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 70شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 71شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 72شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 73شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 74شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 75شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 76شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 77شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 78شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 79شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 80شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 81شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 82شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 83شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 84شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 85شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 86شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 87شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 88شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 89شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 90شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 91شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 92شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 93شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...94شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 95شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...96شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 97شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 98شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 99شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...100شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...101شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 102شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 103شمارهٔ ۶۰۹: ...104شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 105شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...106شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...107شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 108شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 109شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 110شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 111شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...112شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 113شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...114شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...115شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...116شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...117شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...118شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...119شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...120شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 121شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 122شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 123شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 124شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 125شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 126شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 127شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...128شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 129شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...130شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...131شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...132شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...133شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...134شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...135شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 136شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...137شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 138شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 139شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 140شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 141شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 142شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 143شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 144شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 145شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 146شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 147شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 148شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 149شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 150شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 151شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 152شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 153شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 154شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 155شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 156شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 157شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 158شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 159شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 160شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 161شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 162شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 163شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...164شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 165شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...166شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 167شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 168شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 169شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...170شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...171شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 172شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ