به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به راه افکن

1180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیا ای عشق جان پای در گل را به راه افکن

ز آه سردی آتش در دلم چون صبحگاه افکن

رگ خواب است از افسردگی ها رشته اشکم

به هویی این گرانخوابان غفلت را به راه افکن

ندارد راهی از افتادگی نزدیکتر دولت

چو یوسف خویش را در منزل اول به چاه افکن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...2شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...3شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...4شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...5شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 6شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 7شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 8شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 9شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 10شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 11شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 12شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...13شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 14شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...15شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...16شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...17شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...18شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...19شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...20شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 21شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...22شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 23شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 24شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 25شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 26شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 27شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 28شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 29شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 30شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 31شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 32شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 33شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 34شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 35شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 36شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 37شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 38شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 39شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 40شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 41شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 42شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 43شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 44شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 45شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 46شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 47شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 48شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...49شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 50شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...51شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 52شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 53شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 54شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...55شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...56شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 57شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 58شمارهٔ ۶۰۹: ...59شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 60شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...61شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...62شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 63شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 64شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 65شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 66شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...67شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 68شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...69شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...70شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...71شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...72شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...73شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...74شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...75شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 76شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 77شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 78شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 79شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 80شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 81شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 82شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...83شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 84شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...85شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...86شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...87شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...88شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...89شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...90شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 91شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...92شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 93شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 94شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 95شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 96شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 97شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 98شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 99شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 100شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 101شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 102شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 103شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 104شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 105شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 106شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 107شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 108شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 109شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 110شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 111شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 112شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 113شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 114شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 115شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 116شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 117شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 118شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...119شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 120شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...121شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 122شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 123شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 124شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...125شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...126شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 127شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ