به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم

1170عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دام امید در ره ایام بسته ایم

در رهگذار سیل ز خس دام بسته ایم

بر دست روزگار روان است حکم ما

تا لب ز گفتگو چو لب جام بسته ایم

عشق آن حریف نیست که صید زبون کند

خود را به زور بر قفس و دام بسته ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 2شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 3شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 4شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 5شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 6شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 7شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 8شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 9شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 10شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 11شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 12شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 13شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...14شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...15شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 16شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 17شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 18شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 19شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...20شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 21شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...22شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...23شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...24شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...25شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...26شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...27شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...28شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 29شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 30شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 31شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 32شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 33شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 34شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 35شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...36شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 37شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...38شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...39شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...40شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...41شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...42شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...43شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 44شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...45شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 46شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 47شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 48شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 49شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 50شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 51شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 52شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 53شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 54شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 55شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 56شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 57شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 58شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 59شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 60شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 61شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 62شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 63شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 64شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 65شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 66شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 67شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 68شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 69شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 70شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 71شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...72شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 73شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...74شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 75شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 76شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 77شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...78شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...79شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 80شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 81شمارهٔ ۶۰۹: ...82شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 83شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...84شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...85شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 86شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 87شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 88شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 89شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...90شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 91شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...92شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...93شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...94شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...95شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...96شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...97شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...98شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 99شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 100شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 101شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 102شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 103شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 104شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 105شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...106شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 107شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...108شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...109شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...110شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...111شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...112شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...113شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 114شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...115شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 116شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 117شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 118شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 119شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 120شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 121شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 122شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 123شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 124شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 125شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 126شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 127شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 128شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 129شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 130شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 131شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 132شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 133شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 134شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 135شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 136شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 137شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 138شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 139شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 140شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 141شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...142شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 143شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...144شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 145شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 146شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 147شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...148شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...149شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 150شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ