به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم

1330عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما را به تو شد راهنما راهبر چشم

چون اشک نگردیم چرا گرد سر چشم؟

فریاد من از دست پریشان نظریهاست

چون نای بود ناله ام از رهگذر چشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 2شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 3شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 4شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 5شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 6شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 7شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...8شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...9شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 10شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 11شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 12شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 13شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...14شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 15شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...16شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...17شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...18شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...19شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...20شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...21شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...22شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 23شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 24شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 25شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 26شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 27شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 28شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 29شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...30شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 31شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...32شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...33شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...34شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...35شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...36شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...37شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 38شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...39شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 40شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 41شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 42شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 43شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 44شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 45شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 46شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 47شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 48شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 49شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 50شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 51شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 52شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 53شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 54شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 55شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 56شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 57شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 58شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 59شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 60شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 61شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 62شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 63شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 64شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 65شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...66شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 67شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...68شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 69شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 70شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 71شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...72شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...73شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 74شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 75شمارهٔ ۶۰۹: ...76شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 77شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...78شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...79شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 80شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 81شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 82شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 83شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...84شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 85شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...86شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...87شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...88شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...89شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...90شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...91شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...92شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 93شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 94شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 95شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 96شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 97شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 98شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 99شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...100شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 101شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...102شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...103شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...104شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...105شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...106شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...107شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 108شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...109شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 110شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 111شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 112شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 113شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 114شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 115شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 116شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 117شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 118شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 119شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 120شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 121شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 122شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 123شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 124شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 125شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 126شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 127شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 128شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 129شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 130شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 131شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 132شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 133شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 134شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 135شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...136شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 137شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...138شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 139شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 140شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 141شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...142شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...143شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 144شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ