به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز آیم

1210عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز آیم؟

سبک از پله انجام به آغاز آیم

صبح محشر نفس بیهده ای می سوزد

نه چنان رفته ام از خود که دگر باز آیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 2شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...3شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...4شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 5شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 6شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 7شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 8شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 9شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 10شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 11شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 12شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 13شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 14شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 15شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 16شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 17شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 18شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 19شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 20شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 21شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 22شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 23شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 24شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 25شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 26شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 27شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 28شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 29شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 30شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 31شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 32شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...33شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...34شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 35شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 36شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 37شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 38شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...39شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 40شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...41شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...42شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...43شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...44شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...45شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...46شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...47شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 48شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 49شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 50شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 51شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 52شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 53شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 54شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...55شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 56شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...57شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...58شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...59شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...60شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...61شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...62شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 63شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...64شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 65شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 66شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 67شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 68شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 69شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 70شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 71شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 72شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 73شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 74شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 75شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 76شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 77شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 78شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 79شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 80شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 81شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 82شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 83شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 84شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 85شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 86شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 87شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 88شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 89شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 90شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...91شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 92شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...93شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 94شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 95شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 96شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...97شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...98شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 99شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 100شمارهٔ ۶۰۹: ...101شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 102شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...103شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...104شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 105شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 106شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 107شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 108شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...109شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 110شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...111شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...112شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...113شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...114شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...115شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...116شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...117شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 118شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 119شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 120شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 121شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 122شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 123شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 124شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...125شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 126شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...127شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...128شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...129شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...130شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...131شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...132شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 133شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...134شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 135شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 136شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 137شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 138شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 139شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 140شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 141شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 142شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 143شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 144شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 145شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 146شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 147شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 148شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 149شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 150شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 151شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 152شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 153شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 154شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 155شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 156شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 157شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 158شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 159شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 160شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...161شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 162شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...163شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 164شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 165شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 166شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...167شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...168شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 169شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ