به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شکار جذبه توفیق شد گریبانم

دگر چه خار تواند گرفت دامانم؟

به کوی دوست رسیدم ز راه ساده دلی

ز جیب کعبه برآورد سر بیابانم

مرا به رد و قبول زمانه کاری نیست

چو چشم آینه در خوب و زشت حیرانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 2شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 3شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 4شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 5شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 6شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 7شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 8شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 9شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 10شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 11شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 12شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 13شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 14شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 15شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 16شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 17شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 18شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 19شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 20شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 21شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 22شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 23شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 24شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 25شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 26شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 27شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...28شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...29شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 30شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 31شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 32شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 33شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...34شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 35شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...36شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...37شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...38شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...39شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...40شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...41شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...42شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 43شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 44شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 45شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 46شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 47شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 48شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 49شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...50شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 51شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...52شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...53شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...54شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...55شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...56شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...57شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 58شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...59شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 60شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 61شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 62شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 63شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 64شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 65شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 66شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 67شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 68شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 69شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 70شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 71شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 72شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 73شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 74شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 75شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 76شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 77شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 78شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 79شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 80شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 81شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 82شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 83شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 84شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 85شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...86شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 87شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...88شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 89شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 90شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 91شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...92شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...93شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 94شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 95شمارهٔ ۶۰۹: ...96شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 97شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...98شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...99شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 100شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 101شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 102شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 103شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...104شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 105شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...106شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...107شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...108شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...109شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...110شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...111شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...112شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 113شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 114شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 115شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 116شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 117شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 118شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 119شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...120شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 121شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...122شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...123شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...124شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...125شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...126شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...127شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 128شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...129شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 130شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 131شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 132شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 133شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 134شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 135شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 136شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 137شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 138شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 139شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 140شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 141شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 142شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 143شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 144شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 145شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 146شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 147شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 148شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 149شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 150شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 151شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 152شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 153شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 154شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 155شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...156شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 157شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...158شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 159شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 160شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 161شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...162شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...163شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 164شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ