به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم

1630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خدنگ او نظری دوخته است بر بالم

امید هست گشادی ز شست اقبالم

در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم

که غنچه شد گل پرواز در پر و بالم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 2شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 3شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 4شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 5شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 6شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 7شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 8شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 9شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 10شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 11شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 12شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 13شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 14شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 15شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 16شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 17شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 18شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 19شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 20شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 21شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 22شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 23شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 24شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 25شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 26شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 27شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 28شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...29شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...30شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 31شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 32شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 33شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 34شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...35شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 36شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...37شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...38شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...39شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...40شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...41شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...42شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...43شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 44شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 45شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 46شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 47شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 48شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 49شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 50شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...51شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 52شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...53شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...54شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...55شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...56شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...57شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...58شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 59شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...60شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 61شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 62شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 63شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 64شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 65شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 66شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 67شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 68شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 69شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 70شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 71شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 72شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 73شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 74شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 75شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 76شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 77شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 78شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 79شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 80شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 81شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 82شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 83شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 84شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 85شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 86شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...87شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 88شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...89شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 90شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 91شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 92شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...93شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...94شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 95شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 96شمارهٔ ۶۰۹: ...97شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 98شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...99شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...100شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 101شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 102شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 103شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 104شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...105شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 106شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...107شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...108شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...109شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...110شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...111شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...112شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...113شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 114شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 115شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 116شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 117شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 118شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 119شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 120شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...121شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 122شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...123شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...124شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...125شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...126شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...127شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...128شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 129شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...130شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 131شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 132شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 133شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 134شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 135شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 136شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 137شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 138شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 139شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 140شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 141شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 142شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 143شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 144شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 145شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 146شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 147شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 148شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 149شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 150شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 151شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 152شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 153شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 154شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 155شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 156شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...157شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 158شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...159شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 160شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 161شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 162شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...163شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...164شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 165شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ