به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید

یک آفریده آتش این کاروان ندید

چون سرو، خام آمد و خام از چمن گذشت

نخلی که انقلاب بهار و خزان ندید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 2شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 3شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 4شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 5شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...6شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 7شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 8شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 9شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 10شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 11شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 12شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 13شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 14شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...15شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 16شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 17شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 18شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 19شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 20شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 21شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 22شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 23شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 24شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 25شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 26شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 27شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 28شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 29شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 30شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 31شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 32شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 33شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 34شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 35شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 36شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 37شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 38شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 39شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 40شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 41شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 42شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 43شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 44شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 45شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 46شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 47شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 48شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 49شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 50شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...51شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 52شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 53شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 54شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...55شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 56شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 57شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 58شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 59شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 60شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...61شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 62شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...63شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...64شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 65شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 66شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...67شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 68شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 69شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 70شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...71شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...72شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 73شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 74شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 75شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 76شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 77شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...78شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 79شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 80شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 81شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 82شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...83شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...84شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...85شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...86شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...87شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...88شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 89شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 90شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 91شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...92شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 93شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...94شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...95شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...96شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...97شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...98شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...99شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...100شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...101شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...102شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...103شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...104شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...105شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 106شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 107شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...108شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...109شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 110شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 111شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 112شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 113شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 114شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 115شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 116شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 117شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 118شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 119شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 120شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 121شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 122شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 123شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 124شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 125شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 126شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 127شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 128شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 129شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 130شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 131شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 132شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 133شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 134شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 135شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 136شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 137شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...138شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...139شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 140شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 141شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 142شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 143شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...144شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 145شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...146شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...147شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...148شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...149شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...150شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...151شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...152شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 153شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 154شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 155شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 156شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 157شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 158شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 159شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...160شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 161شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...162شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...163شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...164شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...165شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...166شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...167شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 168شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...169شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 170شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 171شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 172شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 173شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 174شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 175شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 176شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 177شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 178شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 179شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 180شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 181شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 182شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 183شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 184شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 185شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 186شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 187شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 188شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 189شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 190شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 191شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 192شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 193شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 194شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 195شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...196شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 197شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...198شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 199شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 200شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 201شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...202شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...203شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 204شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 205شمارهٔ ۶۰۹: ...206شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 207شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...208شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...209شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 210شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 211شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 212شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 213شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...214شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 215شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...216شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...217شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...218شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...219شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...220شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...221شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...222شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 223شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 224شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 225شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 226شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 227شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 228شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 229شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...230شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 231شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...232شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...233شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...234شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...235شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...236شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...237شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 238شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...239شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 240شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 241شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 242شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 243شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 244شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 245شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 246شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 247شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 248شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 249شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 250شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 251شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 252شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 253شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 254شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 255شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 256شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 257شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 258شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 259شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 260شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 261شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 262شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 263شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 264شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 265شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...266شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 267شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...268شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 269شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 270شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 271شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...272شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...273شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 274شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ