به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد

صید رمیده دست به هر کس نمی دهد

بی حاصلی است حاصل نیکی به بدگهر

آبی که خورد ریگ روان پس نمی دهد

چون طفل خام، آرزوی بی تمیز ما

فرصت به هیچ میوه نارس نمی دهد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۰۴: آیینه ات ز چشم بدان بی صفا شده اس ...2شمارهٔ ۴۰۵: عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد 3شمارهٔ ۴۰۶: هرگز کسی ز قافله دل نشان ندید 4شمارهٔ ۴۰۷: به جای قطره باران به کشت طالع ما 5شمارهٔ ۴۰۸: تبسمی پی دشنام تلخ در کارست 6شمارهٔ ۴۰۹: چه شد دگر که فغان از دلم خروش کشی ...7شمارهٔ ۴۱۰: مرا در آتش بی رحمی عتاب مسوز 8شمارهٔ ۴۱۱: نسیم از چمن و مشک از ختن گوید 9شمارهٔ ۴۱۲: رونق ز لاله زار تو خط سیاه برد 10شمارهٔ ۴۱۳: گفتار او غم از دل ناکام می برد 11شمارهٔ ۴۱۴: تا چند ناگواری از اندازه بگذرد 12شمارهٔ ۴۱۵: تنها نه کار من به نگاه نخست کرد 13شمارهٔ ۴۱۶: کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد 14شمارهٔ ۴۱۷: تا عشق هست ناله به فریاد می رسد 15شمارهٔ ۴۱۸: جان چون کمال یافت به جانانه می رس ...16شمارهٔ ۴۱۹: از بس ادب که یافت دل ما ادیب شد 17شمارهٔ ۴۲۰: آخر غبار خط تو گرد کساد شد 18شمارهٔ ۴۲۱: خالش بلای جان ز خط مشکبار شد 19شمارهٔ ۴۲۲: بال و پر محیط ز موج آشکاره شد 20شمارهٔ ۴۲۳: آثار عشق در دل چون سنگ من نماند 21شمارهٔ ۴۲۴: گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد 22شمارهٔ ۴۲۵: مردم ز حد خویش برون پا نهاده اند 23شمارهٔ ۴۲۶: روشندلان که آینه جان زدوده اند 24شمارهٔ ۴۲۷: این ریش پروران که گرفتار شانه اند 25شمارهٔ ۴۲۸: جوش سخن من بود از جذبه مردان 26شمارهٔ ۴۲۹: رخسار تو با خط سیه کار چه سازد 27شمارهٔ ۴۳۰: می بی خبر از نرگس شهلای تو ریزد 28شمارهٔ ۴۳۱: از دیده حیرت زده چون آب نریزد 29شمارهٔ ۴۳۲: در دور خط آن سیم ذقن تلخ سخن شد 30شمارهٔ ۴۳۳: لب تشنه تو، سوخته ای نیست نباشد 31شمارهٔ ۴۳۴: توفیق، مرا رخت به منزل نرساند 32شمارهٔ ۴۳۵: ترسم که مرا عشق به مردی نرساند 33شمارهٔ ۴۳۶: چون حرف زند، غنچه ز گفتار بماند 34شمارهٔ ۴۳۷: جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند 35شمارهٔ ۴۳۸: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند 36شمارهٔ ۴۳۹: جویای تو آسودگی از مرگ نبیند 37شمارهٔ ۴۴۰: تا صدق طلب خضر من آبله پا بود 38شمارهٔ ۴۴۱: احوال دل خسته به اغیار مگویید 39شمارهٔ ۴۴۲: (شکست حال پریشان ما چه فایده دارد 40شمارهٔ ۴۴۳: کدام شوخ که با من سر عتاب ندارد 41شمارهٔ ۴۴۴: عجب نباشد اگر دل ز آسمان بگریزد 42شمارهٔ ۴۴۵: خراب شو که به ملک خراب باج نباشد 43شمارهٔ ۴۴۶: همت عالی نظر به پست ندارد 44شمارهٔ ۴۴۷: دور قدح را مه تمام ندارد 45شمارهٔ ۴۴۸: ره به فروغ رخش نقاب نگیرد 46شمارهٔ ۴۴۹: طالع ما عیش را غم می کند 47شمارهٔ ۴۵۰: گریه ما دل به طوفان می دهد 48شمارهٔ ۴۵۱: نه هر دل جای سودای تو باشد 49شمارهٔ ۴۵۲: هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود 50شمارهٔ ۴۵۳: خار پیراهن مشو آسودگان خاک را 51شمارهٔ ۴۵۴: غم مرا در جان بی حاصل نمی گیرد قر ...52شمارهٔ ۴۵۵: آشیان بلبلان پر گل شد از جوش بهار 53شمارهٔ ۴۵۶: باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر 54شمارهٔ ۴۵۷: ای ز رویت هر نظر محو تماشای دگر 55شمارهٔ ۴۵۸: نوازش می کند بی حاصلان را آسمان ک ...56شمارهٔ ۴۵۹: با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار 57شمارهٔ ۴۶۰: درویش خامش است ز مبرم کشنده تر 58شمارهٔ ۴۶۱: اقبال، گلی از چمن نیت خیرست 59شمارهٔ ۴۶۲: ای دل بی تاب زاری واگذار 60شمارهٔ ۴۶۳: رزق نزدیکان حق آید به پای خویشتن 61شمارهٔ ۴۶۴: رنگ من کرده به بال و پر عنقا پروا ...62شمارهٔ ۴۶۵: سرو از قد تو کسب رعونت کند هنوز 63شمارهٔ ۴۶۶: چون مسیحا فرد شو دل زنده جاوید با ...64شمارهٔ ۴۶۷: مست ناز من چنین مغرور و بی پروا م ...65شمارهٔ ۴۶۸: یوسف من از زلیخا مشربان دامن بکش 66شمارهٔ ۴۶۹: سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش 67شمارهٔ ۴۷۰: کاکل او درهم است از شورش سودای خو ...68شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 69شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 70شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 71شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...72شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...73شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 74شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 75شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 76شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 77شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 78شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...79شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 80شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 81شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 82شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 83شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...84شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...85شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...86شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...87شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...88شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...89شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 90شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 91شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 92شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...93شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 94شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...95شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...96شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...97شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...98شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...99شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...100شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...101شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...102شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...103شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...104شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...105شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...106شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 107شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 108شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...109شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...110شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 111شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 112شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 113شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 114شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 115شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 116شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 117شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 118شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 119شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 120شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 121شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 122شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 123شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 124شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 125شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 126شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 127شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 128شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 129شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 130شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 131شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 132شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 133شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 134شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 135شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 136شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 137شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 138شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...139شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...140شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 141شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 142شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 143شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 144شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...145شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 146شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...147شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...148شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...149شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...150شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...151شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...152شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...153شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 154شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 155شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 156شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 157شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 158شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 159شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 160شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...161شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 162شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...163شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...164شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...165شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...166شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...167شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...168شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 169شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...170شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 171شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 172شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 173شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 174شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 175شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 176شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 177شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 178شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 179شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 180شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 181شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 182شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 183شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 184شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 185شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 186شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 187شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 188شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 189شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 190شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 191شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 192شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 193شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 194شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 195شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 196شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...197شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 198شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...199شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 200شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 201شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 202شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...203شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...204شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 205شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 206شمارهٔ ۶۰۹: ...207شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 208شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...209شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...210شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 211شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 212شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 213شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 214شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...215شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 216شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...217شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...218شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...219شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...220شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...221شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...222شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...223شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 224شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 225شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 226شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 227شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 228شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 229شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 230شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...231شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 232شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...233شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...234شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...235شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...236شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...237شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...238شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 239شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...240شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 241شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 242شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 243شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 244شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 245شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 246شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 247شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 248شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 249شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 250شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 251شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 252شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 253شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 254شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 255شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 256شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 257شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 258شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 259شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 260شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 261شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 262شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 263شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 264شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 265شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 266شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...267شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 268شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...269شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 270شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 271شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 272شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...273شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...274شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 275شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ