به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش

1310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آن که از چاک دل خویش بود محرابش

نشود پرده نسیان عبادت خوابش

جوش عشق از لب من مهر خموشی برداشت

این نه بحری است که در حقه کند گردابش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۷۱: فصل گل می گذرد بی قدح و جام مباش 2شمارهٔ ۴۷۲: آن که از چاک دل خویش بود محرابش 3شمارهٔ ۴۷۳: آه کان سرو گل اندام ز رعنایی ها 4شمارهٔ ۴۷۴: موجه ای کو که ز دریا نبود ما و من ...5شمارهٔ ۴۷۵: خرقه ای دوختم از داغ جنون بر تن خ ...6شمارهٔ ۴۷۶: به گوشه قفس از آشیانه قانع باش 7شمارهٔ ۴۷۷: از عشق اگر لاف زنی دشمن کین باش 8شمارهٔ ۴۷۸: خطی که دمید گرد رخسارش 9شمارهٔ ۴۷۹: تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش 10شمارهٔ ۴۸۰: در گرد خط نهان شد روی عرق فشانش 11شمارهٔ ۴۸۱: هر که پیش از مرگ مرد از یک جهان غ ...12شمارهٔ ۴۸۲: لاله آتش زبان افروخت در گلشن چراغ 13شمارهٔ ۴۸۳: هر کس که چون صدف دهن خویش کرد پاک 14شمارهٔ ۴۸۴: زلفت ز کجا و ز کجا سلسله مشک 15شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 16شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...17شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...18شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...19شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...20شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...21شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...22شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 23شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 24شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 25شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...26شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 27شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...28شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...29شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...30شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...31شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...32شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...33شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...34شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...35شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...36شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...37شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...38شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...39شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 40شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 41شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...42شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...43شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 44شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 45شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 46شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 47شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 48شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 49شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 50شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 51شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 52شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 53شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 54شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 55شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 56شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 57شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 58شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 59شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 60شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 61شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 62شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 63شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 64شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 65شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 66شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 67شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 68شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 69شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 70شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 71شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...72شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...73شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 74شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 75شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 76شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 77شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...78شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 79شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...80شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...81شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...82شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...83شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...84شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...85شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...86شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 87شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 88شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 89شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 90شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 91شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 92شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 93شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...94شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 95شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...96شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...97شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...98شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...99شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...100شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...101شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 102شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...103شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 104شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 105شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 106شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 107شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 108شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 109شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 110شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 111شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 112شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 113شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 114شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 115شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 116شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 117شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 118شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 119شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 120شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 121شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 122شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 123شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 124شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 125شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 126شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 127شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 128شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 129شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...130شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 131شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...132شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 133شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 134شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 135شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...136شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...137شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 138شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 139شمارهٔ ۶۰۹: ...140شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 141شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...142شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...143شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 144شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 145شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 146شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 147شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...148شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 149شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...150شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...151شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...152شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...153شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...154شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...155شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...156شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 157شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 158شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 159شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 160شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 161شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 162شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 163شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...164شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 165شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...166شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...167شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...168شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...169شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...170شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...171شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 172شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...173شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 174شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 175شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 176شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 177شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 178شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 179شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 180شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 181شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 182شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 183شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 184شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 185شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 186شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 187شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 188شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 189شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 190شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 191شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 192شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 193شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 194شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 195شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 196شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 197شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 198شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 199شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...200شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 201شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...202شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 203شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 204شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 205شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...206شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...207شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 208شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ