به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم

1150عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم

چون صدف دامان تر در آب گوهر می کشم

مهر گل را بر گلاب انداختن کار من است

ناز آن لبهای میگون را ز ساغر می کشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 2شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 3شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 4شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...5شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 6شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...7شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...8شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...9شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...10شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...11شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...12شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...13شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...14شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...15شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...16شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...17شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...18شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 19شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 20شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...21شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...22شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 23شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 24شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 25شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 26شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 27شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 28شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 29شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 30شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 31شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 32شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 33شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 34شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 35شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 36شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 37شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 38شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 39شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 40شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 41شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 42شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 43شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 44شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 45شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 46شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 47شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 48شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 49شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 50شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...51شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...52شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 53شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 54شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 55شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 56شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...57شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 58شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...59شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...60شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...61شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...62شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...63شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...64شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...65شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 66شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 67شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 68شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 69شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 70شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 71شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 72شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...73شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 74شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...75شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...76شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...77شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...78شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...79شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...80شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 81شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...82شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 83شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 84شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 85شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 86شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 87شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 88شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 89شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 90شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 91شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 92شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 93شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 94شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 95شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 96شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 97شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 98شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 99شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 100شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 101شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 102شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 103شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 104شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 105شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 106شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 107شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 108شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...109شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 110شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...111شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 112شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 113شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 114شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...115شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...116شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 117شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 118شمارهٔ ۶۰۹: ...119شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 120شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...121شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...122شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 123شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 124شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 125شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 126شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...127شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 128شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...129شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...130شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...131شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...132شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...133شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...134شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...135شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 136شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 137شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 138شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 139شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 140شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 141شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 142شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...143شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 144شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...145شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...146شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...147شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...148شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...149شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...150شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 151شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...152شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 153شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 154شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 155شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 156شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 157شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 158شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 159شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 160شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 161شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 162شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 163شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 164شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 165شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 166شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 167شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 168شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 169شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 170شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 171شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 172شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 173شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 174شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 175شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 176شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 177شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 178شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...179شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 180شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...181شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 182شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 183شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 184شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...185شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...186شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 187شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ