به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون می بریم

1160عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما به زور اشک، موج از روی جیحون می بریم

چین جوهر از جبین تیغ بیرون می بریم

منع ما دریاکشان ای زاهدان از ابلهی است

ما گلیم خویش را از آب بیرون می بریم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...2شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...3شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...4شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...5شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...6شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...7شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...8شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...9شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...10شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...11شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 12شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 13شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...14شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...15شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 16شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 17شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 18شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 19شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 20شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 21شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 22شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 23شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 24شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 25شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 26شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 27شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 28شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 29شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 30شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 31شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 32شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 33شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 34شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 35شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 36شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 37شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 38شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 39شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 40شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 41شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 42شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 43شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...44شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...45شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 46شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 47شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 48شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 49شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...50شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 51شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...52شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...53شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...54شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...55شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...56شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...57شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...58شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 59شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 60شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 61شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 62شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 63شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 64شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 65شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...66شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 67شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...68شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...69شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...70شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...71شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...72شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...73شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 74شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...75شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 76شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 77شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 78شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 79شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 80شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 81شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 82شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 83شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 84شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 85شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 86شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 87شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 88شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 89شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 90شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 91شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 92شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 93شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 94شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 95شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 96شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 97شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 98شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 99شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 100شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 101شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...102شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 103شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...104شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 105شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 106شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 107شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...108شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...109شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 110شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 111شمارهٔ ۶۰۹: ...112شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 113شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...114شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...115شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 116شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 117شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 118شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 119شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...120شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 121شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...122شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...123شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...124شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...125شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...126شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...127شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...128شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 129شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 130شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 131شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 132شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 133شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 134شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 135شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...136شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 137شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...138شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...139شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...140شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...141شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...142شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...143شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 144شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...145شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 146شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 147شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 148شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 149شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 150شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 151شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 152شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 153شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 154شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 155شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 156شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 157شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 158شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 159شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 160شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 161شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 162شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 163شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 164شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 165شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 166شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 167شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 168شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 169شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 170شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 171شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...172شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 173شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...174شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 175شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 176شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 177شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...178شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...179شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 180شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ