به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

صائب تبریزی

صائب تبریزیمتفرقاتشمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ام

1180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ام

صیقل آیینه روحانیان چون روزه ام

با گرانقدری سبک در دیده هایم چون نماز

با سبکروحی به خاطرها گران چون روزه ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۸۵: بازآ که بی تو رنگ نیاید به روی گل 2شمارهٔ ۴۸۶: گر چه زنگ خاطر تن پروران چون روزه ...3شمارهٔ ۴۸۷: می تراود وحشت از بوم و بر کاشانه ...4شمارهٔ ۴۸۸: دیده از صورت پرستی بسته بود آیینه ...5شمارهٔ ۴۸۹: من که بودم رونق کوی خرابات، این ز ...6شمارهٔ ۴۹۰: جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خ ...7شمارهٔ ۴۹۱: چند زور آرد جنون بر من، گریبان نی ...8شمارهٔ ۴۹۲: تیغ کوه همتم، دامن ز صحرا می کشم 9شمارهٔ ۴۹۳: پرده بر حسن عمل از دامن تر می کشم 10شمارهٔ ۴۹۴: در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم 11شمارهٔ ۴۹۵: چون نظر بر روی آن دشمن مروت می کن ...12شمارهٔ ۴۹۶: گریه را بی طاقتی آموختن حق من است 13شمارهٔ ۴۹۷: نیست ناخن در کف و مشکل گشایی می ک ...14شمارهٔ ۴۹۸: (تا به چند از گریه آزار دل جیحون ...15شمارهٔ ۴۹۹: در دل است آن کس که از نادیدنش دیو ...16شمارهٔ ۵۰۰: ما به زور اشک، موج از روی جیحون م ...17شمارهٔ ۵۰۱: چون به دریا روی با این دیده پر نم ...18شمارهٔ ۵۰۲: ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر ب ...19شمارهٔ ۵۰۳: به می گرد ملال از چهره دل پاک می ...20شمارهٔ ۵۰۴: من آن بخت از کجا دارم که با او هم ...21شمارهٔ ۵۰۵: به بوسی قانع از لبهای شکربار چون ...22شمارهٔ ۵۰۶: نمی کردم به نیرنگ خزان ترک وفادار ...23شمارهٔ ۵۰۷: فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشور ...24شمارهٔ ۵۰۸: من آن رندم که راز دل ز لوح سینه م ...25شمارهٔ ۵۰۹: بر سر خوان امل دست هوس می بندم 26شمارهٔ ۵۱۰: نتوان کرد به زندان بدن محصورم 27شمارهٔ ۵۱۱: جذبه ای کو که ازین نشأه به پرواز ...28شمارهٔ ۵۱۲: گر چه خاکیم پذیرای دل و جان شده ا ...29شمارهٔ ۵۱۳: اگر سیاه دلم داغ لاله زار توام 30شمارهٔ ۵۱۴: دلی گرفته تر از غنچه در بغل دارم 31شمارهٔ ۵۱۵: خدنگ او نظری دوخته است بر بالم 32شمارهٔ ۵۱۶: شکار جذبه توفیق شد گریبانم 33شمارهٔ ۵۱۷: ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم 34شمارهٔ ۵۱۸: برون ز شیشه افلاک همچو رنگ زدیم 35شمارهٔ ۵۱۹: کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم 36شمارهٔ ۵۲۰: به هفت آب، دهن از شراب می شویم 37شمارهٔ ۵۲۱: فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام 38شمارهٔ ۵۲۲: صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم 39شمارهٔ ۵۲۳: در کار عشق سعی چو فرهاد می کنم 40شمارهٔ ۵۲۴: گاهی به کوه و گاه به صحرا نمی روم 41شمارهٔ ۵۲۵: کو می که اختیار خرد را به او دهم 42شمارهٔ ۵۲۶: دل را به زلف حسن شمایل نمی دهم 43شمارهٔ ۵۲۷: حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم 44شمارهٔ ۵۲۸: از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم 45شمارهٔ ۵۲۹: پیش قضا طلسم ز تدبیر بسته ایم 46شمارهٔ ۵۳۰: دام امید در ره ایام بسته ایم 47شمارهٔ ۵۳۱: راه نشاط بر دل دیوانه بسته ایم 48شمارهٔ ۵۳۲: از خط به مهربانی ما بدگمان مشو 49شمارهٔ ۵۳۳: رفتیم و کوی او به رقیبان گذاشتیم 50شمارهٔ ۵۳۴: گرم نصیحت دل دیوانه خودیم 51شمارهٔ ۵۳۵: چون گل پی رنگینی دستار نباشم 52شمارهٔ ۵۳۶: ما را به تو شد راهنما راهبر چشم 53شمارهٔ ۵۳۷: ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم 54شمارهٔ ۵۳۸: دلبستگیی با دل بی کینه نداریم 55شمارهٔ ۵۳۹: ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم 56شمارهٔ ۵۴۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 57شمارهٔ ۵۴۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...58شمارهٔ ۵۴۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...59شمارهٔ ۵۴۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 60شمارهٔ ۵۴۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 61شمارهٔ ۵۴۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 62شمارهٔ ۵۴۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 63شمارهٔ ۵۴۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...64شمارهٔ ۵۴۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 65شمارهٔ ۵۴۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...66شمارهٔ ۵۵۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...67شمارهٔ ۵۵۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...68شمارهٔ ۵۵۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...69شمارهٔ ۵۵۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...70شمارهٔ ۵۵۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...71شمارهٔ ۵۵۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...72شمارهٔ ۵۵۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 73شمارهٔ ۵۵۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 74شمارهٔ ۵۵۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 75شمارهٔ ۵۵۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 76شمارهٔ ۵۶۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 77شمارهٔ ۵۶۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 78شمارهٔ ۵۶۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 79شمارهٔ ۵۶۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...80شمارهٔ ۵۶۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 81شمارهٔ ۵۶۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...82شمارهٔ ۵۶۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...83شمارهٔ ۵۶۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...84شمارهٔ ۵۶۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...85شمارهٔ ۵۶۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...86شمارهٔ ۵۷۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...87شمارهٔ ۵۷۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 88شمارهٔ ۵۷۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...89شمارهٔ ۵۷۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 90شمارهٔ ۵۷۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 91شمارهٔ ۵۷۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 92شمارهٔ ۵۷۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 93شمارهٔ ۵۷۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 94شمارهٔ ۵۷۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 95شمارهٔ ۵۷۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 96شمارهٔ ۵۸۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 97شمارهٔ ۵۸۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 98شمارهٔ ۵۸۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 99شمارهٔ ۵۸۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 100شمارهٔ ۵۸۴: محبت چون کند زورآزمایی 101شمارهٔ ۵۸۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 102شمارهٔ ۵۸۶: باز رنگت شکسته است امروز 103شمارهٔ ۵۸۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 104شمارهٔ ۵۸۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 105شمارهٔ ۵۸۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 106شمارهٔ ۵۹۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 107شمارهٔ ۵۹۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 108شمارهٔ ۵۹۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 109شمارهٔ ۵۹۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 110شمارهٔ ۵۹۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 111شمارهٔ ۵۹۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 112شمارهٔ ۵۹۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 113شمارهٔ ۵۹۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 114شمارهٔ ۵۹۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 115شمارهٔ ۵۹۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...116شمارهٔ ۶۰۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 117شمارهٔ ۶۰۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...118شمارهٔ ۶۰۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 119شمارهٔ ۶۰۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 120شمارهٔ ۶۰۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 121شمارهٔ ۶۰۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...122شمارهٔ ۶۰۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...123شمارهٔ ۶۰۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 124شمارهٔ ۶۰۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو 125شمارهٔ ۶۰۹: ...126شمارهٔ ۶۱۰: به کویش مشت خاکی می فرستم 127شمارهٔ ۶۱۱: گر تو با هر خار و خس خواهی چو گل ...128شمارهٔ ۶۱۲: مردم از افسردگی ای بخت چشمی باز ک ...129شمارهٔ ۶۱۳: درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من 130شمارهٔ ۶۱۴: از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من 131شمارهٔ ۶۱۵: خیره گردد دیده صبح از جلای داغ من 132شمارهٔ ۶۱۶: نیست غیری در حریم دیده نمناک من 133شمارهٔ ۶۱۷: منقلب گشته است از دور فلک احوال م ...134شمارهٔ ۶۱۸: خون ز چشم عاشقان بیگناه آمد برون 135شمارهٔ ۶۱۹: زبان شانه را از حرف زلفش کی توان ...136شمارهٔ ۶۲۰: ز رخسار تو خونها در دل گل می توان ...137شمارهٔ ۶۲۱: کجا طی راه حق با جان غافل می توان ...138شمارهٔ ۶۲۲: به تنهایی گل از وصل گلستان می توا ...139شمارهٔ ۶۲۳: بیا ای عشق جان پای در گل را به را ...140شمارهٔ ۶۲۴: نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر ...141شمارهٔ ۶۲۵: به فکر از عقده افلاک نتوان کرد سر ...142شمارهٔ ۶۲۶: راز عشق از دل بی تاب نیاید بیرون 143شمارهٔ ۶۲۷: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 144شمارهٔ ۶۲۸: ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن 145شمارهٔ ۶۲۹: خوش است چاشنی سود در زیان دیدن 146شمارهٔ ۶۳۰: ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو 147شمارهٔ ۶۳۱: در مجلس شراب رخ شرمگین مجو 148شمارهٔ ۶۳۲: می بده ساقی که از فیض شراب صبحگاه 149شمارهٔ ۶۳۳: چه شیرینی است با لبهای آن شیرین پ ...150شمارهٔ ۶۳۴: دستی که ریزشی نکند زیر خشت به 151شمارهٔ ۶۳۵: از عرق رخسار گلگون را گلستان کرده ...152شمارهٔ ۶۳۶: پا چو مجنون جمع اگر در دامن صحرا ...153شمارهٔ ۶۳۷: با خموشی هستی از نیکان عالم بی سخ ...154شمارهٔ ۶۳۸: ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واک ...155شمارهٔ ۶۳۹: ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در ...156شمارهٔ ۶۴۰: دل هر کس که از خورشید ایمان گشت ن ...157شمارهٔ ۶۴۱: عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای 158شمارهٔ ۶۴۲: بی سبب بر سرم ای عربده ساز آمده ا ...159شمارهٔ ۶۴۳: از کجی ناخنه دیده انور گردی 160شمارهٔ ۶۴۴: از سخن چند چو سی پاره پریشان گردی 161شمارهٔ ۶۴۵: کند چه نشو و نما دانه زمین گیری 162شمارهٔ ۶۴۶: زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی 163شمارهٔ ۶۴۷: ز چهره تو چو خوشید نور می بارد 164شمارهٔ ۶۴۸: غافل ز سیر عالم انوار مانده ای 165شمارهٔ ۶۴۹: در گریه چشم افشک فشان را ندیده ای 166شمارهٔ ۶۵۰: آسوده ای که لطف نمایان ندیده ای 167شمارهٔ ۶۵۱: زهاد را به حلقه رندان چه می بری 168شمارهٔ ۶۵۲: ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی 169شمارهٔ ۶۵۳: صبر مرا حواله به سیماب می کنی 170شمارهٔ ۶۵۴: محبت چون کند زورآزمایی 171شمارهٔ ۶۵۵: مرا چون نیست طالع ز آشنایی 172شمارهٔ ۶۵۶: باز رنگت شکسته است امروز 173شمارهٔ ۶۵۷: تا چو سرزلف صد شکست نیابی 174شمارهٔ ۶۵۸: نهشت شرم رخ از گوشه نقاب نمایی 175شمارهٔ ۶۵۹: بهار می گذرد، سیر گلستانی کن 176شمارهٔ ۶۶۰: به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن 177شمارهٔ ۶۶۱: یکی هزار شد از عشق ناتمامی من 178شمارهٔ ۶۶۲: ختم است بر خرام تو راه نظر زدن 179شمارهٔ ۶۶۳: اول علاج ما به نگاه کشند کن 180شمارهٔ ۶۶۴: خود را به عشق کم ز خودی متهم مکن 181شمارهٔ ۶۶۵: تیغ دو دم بود لب خندان به چشم من 182شمارهٔ ۶۶۶: هر نغمه طرازی نرباید دل مستان 183شمارهٔ ۶۶۷: ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن 184شمارهٔ ۶۶۸: دل ز مهر بوالهوس آزاد کن 185شمارهٔ ۶۶۹: برد تا رنگ حیا را باده از رخسار ا ...186شمارهٔ ۶۷۰: نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او 187شمارهٔ ۶۷۱: عمر را سازد دو بالا، دیدن بالای ا ...188شمارهٔ ۶۷۲: می به جامم می کند چشم خمارآلود تو 189شمارهٔ ۶۷۳: ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو 190شمارهٔ ۶۷۴: ای صبا احوال ما با پاسبان او بگو 191شمارهٔ ۶۷۵: مگر ذوق خودآرایی براندازد نقابش ر ...192شمارهٔ ۶۷۶: قیامت را به رفتار آورد سرو روان ت ...193شمارهٔ ۶۷۷: یکی هزار شد از خط سبز، شهرت او 194شمارهٔ ۶۷۸: اگر ز تیغ کند روزگار افسر تو

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ